دخترک زیبا در اینه نگاه کرد واز مادرش پرسید .مادر من از کجا امده ام مادر لحظه ای فکر کرد وخندان گفت یک روز یه دسته گل خریده بودیم تورا میان ان پیدا کردیم .تو گل سفید کوچکی بودی چون شیر مرا خوردی دختر کوچک شیطانی شدی .دخترک به شادمانی خندید وتصمیم گرفت که اگر بزرگ شد یه دسته گل بخرد
|