دخترک زیباوکلاغ سرخ وزردوسبزوکبود
دخترک زیبا افتاب را به رنگکبود واسمان را به رنگ زرد ومزرعه را به رنگ سرخ کشید.افتاب گفت چه دختر ابلهی رنگ من زرد است زرد چه کسی افتاب را کبود دیده/اسمان گفت حتی یک بار هم به من نگاه نکردی رنگ من کبود است مثل دریا/مزرعه گفت یقینا تو دختر نادانی هستی رنگ مزرعه سبز است نه سرخ/دخترک زیبا ناراحت شد وقلم مویش را برداشت ودر رنگ سیا فرو برد وبه افتاب واسمان ومزرعه رنگ سیا زد تا دیگر صدای انها نشنود .سپس دخترک کلاغی رابه رنگ سرخ وسبز وکبود کشید .کلاغ با خوشحالی گفت می خواهم از تو تشکر کنم .من از رنگ سیا غمگین خود خسته شده ام.اکنون از پیش تو می روم تا پرندگان مرا ببینند وبرمن حسد ببرند کلاغ پرید ودخترک زیبا را تنها گذاشت
|