نمایش پست تنها
  #9  
قدیمی 10-19-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض عشق و رندی در سخن حافظ

دوران حکومت سخت گیرانه امیر مبارزالدین محمد با تعصب و خشونت همراه بود و زندگی حافظ را تلخ می ساخت شاعر آزرده حال بیشترین غزلهای آب دار خود را در مبارزه با ریاکاری و عوام فریبی با لحنی نیش دار و گزنده، تلویحاً خطاب به همین امیر ریاکار مظفری سروده و با کنایه و تمسخر او را «محتسب» خوانده است.

رند به فتوای فرد به مدد عقل ورزی، ام الفساد حرص را به زندان می افکند و این از لوازم آزادی و آزادگی اوست بخشنده و بخشاینده هم هست. این رند بسی آزمون و خطا می کند تا به مدد «تحصیل عشق و رندی» از بیراهه مجاز و غفلت و عادت و چاه سار طبیعت به شاه راه حقیقت و راستای راستی و از تنگنای نخوت و خودخواهی به فراخنای عزت نفس و دل آگاهی راه برود. رند و رندی و رندان در دیوان حافظ بیش از هشتاد بار به کار رفته است و خود همین بسامد بالا اهمیت این کلمه و مفهوم کلیدی را در شعر و نگرش حافظ نشان می دهد. اینک خصوصیات رندو رندی را آن چنان که از شعر حافظ بر می آید با نمونه هایی از شعر او، ملاحظه می کنیم:

۱) رندی قسمت و سرنوشت ازلی است.

آن نیست که حافظ را، رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین، تا روز پسین باشد

. □□□


بد رندان مگو ای شیخ و هشدار
که با حکم خدایی کینه داری

۲) رند اهل خوش دلی و خوش باشی است:


چون پیر شدی حافظ، از میکده بیرون شو
رندی و هوس تاکی، در عهد شباب اولی

□□□


می خواره و سرگشته و رندیم و نظر باز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است

۳) رندی خواره و اهل خرابات است:


گر می فروش حاجت دندان روا کند
ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند
□□□

عاشق و رندم و می خواره به آواز بلند
و این همه منصب از آن حور پریوش دارم

۴) رند نظرباز¤ و شاهد باز است:


من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
□□□

خدا را کم نشین با خرقه پوشان
رخ از رندان بی سامان مپوشان

۵) نقطه ای مقابل زاهد و زهد است:

ترسم که صرفه ای نبرد روز باز خواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
□□□

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
□□□

ترسم که روز محشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه ی رند شرابخوار

۶) ضدصلاح و تقوی و توبه است:


چه نسبت است به رندی صلاح و تقوی را
سماع وعظ کجا، نغمه ی رباب کجا؟!
□□□

من رند و عاشق، آن گاه توبه
استغفرالله- استغفرالله

۷) دشمن تزویر و ریاست:


حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
□□□

حافظ مکن ملامت رندان که در ازل
ما را خدا ز زهد ریا بی نیاز کرد

۸) مصلحت بین و ملاحظه کار نیست:

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش
□□□

تا چه بازی رخ نماید بیدقی¤ خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

۹) قلندر¤ هم هست:


سوی رندان قلندر به ره آورد سفر
دلق بسطامی و سجاده طامات بریم

□□□

بر در می کده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی

۱۰) ملامتی است و منکر نام و ننگ است:


ما عاشق رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین و اگر نه بدنام شوی
□□□

نام حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست
□□□

از نام چه گویی که مرا نام ز ننگ است
و از نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است

۱۱) عاشق است:


من ار چه عاشق و رند و مست و نامه سیاه
هزار شکر که یاران شهر بی گنهند
عاشق و رند و نظر بازم و می گویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام

12) رند هنری دیریاب است:


سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوای خرد، حرص به زندان کردم

□□□

فرصت شمار طریقه ی رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست

13) رند در ظاهر گدا و راه نشین است و اهل جاه نیست:


قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند
ما که رندیم و گدا، دیرمغان ما را بس
□□□

چون من گدای بی نشان، مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان، با رند بازاری کند

14) در باطن، مقام والا و افتخارآمیزی دارد:


در سفالین کاسه ی رندان به خواری منگرید
کاین حریفان خدمت جام جهان بین کرده اند
□□□

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس رندان خبری نیست، که نیست

15) سرانجام اهل نیاز و رستگار است:


به صفای دل رندان صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
زاهد غرور داشت، سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز، به دارالسلام رفت


مهمترین و منسجم ترین تزی که حافظ دارد رندی است.




__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن

ویرایش توسط ساقي : 10-19-2009 در ساعت 01:05 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید