درست گفتید ساقی رباعی که فرمودید از مولانا است به این ترتیب:
ای نسخه نامه الهی که تویی
وی آینه جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی
اما دنباله این ابیات آنی نیست که شما ذکر فرمودید(معشوق من از همه نهان است بدان ...) زیرا به اشعار که بنگرید رباعیند و رباعی در چهار مصرع تمام است و دنباله ای ندارد حتی اگر به ترتیب الفبایی آنها نگاه کنید و نه هیچ جور دیگر از قبیل ردیف و قافیه تناسبی با هم ندارند.به هر حال در جایی که نوشته شده اند و شما خوانده اید ممکن است که پشت سر هم باشند اما اصولا ربطی که شما فکر می کنید با هم ندارند. اما بهانه خوبی شد که چند تا از ابوسعید ابوالخیر بر همین منوال ذکر کنم تا شباهتهای برخی اشعار دو شاعر با هم آشکار شود:
ای آنکه گشایندهی هر بند تویی
بیرون ز عبارت چه و چند تویی
این دولت من بس که منم بندهی تو
این عزت من بس که خداوند تویی
سبحان الله بهر غمی یار تویی
سبحان الله گشایش کار تویی
سبحان الله به امر تو کن فیکون
سبحان الله غفور و غفار تویی
الله تویی وز دلم آگاه تویی
درمانده منم دلیل هر راه تویی
گر مورچهای دم زند اندر تک چاه
آگه ز دم مورچه در چاه تویی
راستش بعد کلي جستجو هر جا يکجور مختلف پيدا کردم آباداني جان پاک گيج شدم ،
حق با شماست احتمالا دو رباعي رو باهم مخلوط کرده بودن من متوجه نشدم ،
ممنونم