کمی از گذشته بیشتر بدانیم
شیخی در مسجد بغداد به تدریس قران مشغول بود واز شاگردانش پرسید در ایه /قو انفسکم/قو چه صیغه ایست گفتند جمع .پرسید مفردش چیست گفتند/ ق/پرسید تثنیه اش چیست گفتند /قیا/گفت هرسه را با هم صرف کنید گفتند/ق قیا قوا/مرد بیسوادی که در کنار انان نشسته بود وبه حرفهایشان گوش می داد .بی درنگ بیرون دوید وبا عجله خود را به داروغه رساند وگفت وا اسلاما واقرانا ببینید چه بر سر اسلام امده استکه عده ای در مسجد نشسته اند وقران را مسخره می کنند وان را با صدای خروس می خوانند.ماموران به مسجد حمله ور شدند وشاگردانش را دستگیر کردند وپس از روشن شدن قضیه به هر یک از انان ده ضربه شلاق زدند تا دیگر در میان مردم عادی وبی سواد ان گونه صحبت نکنند
|