من برای گرفتن عطا امده ام نه شنیدن فتوا
عربی نزد مامون رفت وگفت من غریبم خلیفه گفت رسولخدا فرموده در دنیا به گونه ای زندگی کن که گویا غریب هستی.عرب گفت فقیر هستم خلیفه گفت خداوند فرموده همه شما انسانها فقیر درگاه خدایید. عرب گفت قصد سفر به خانه خدا دارم خلیفه گفت مبارک باشد کار بسیار خوبی می کنی بر مردم واجب است که به خاطر خدا به زیارت کعبه روند .راه که معلوم است ومقصد نیز مشخص پس درنگ نکن وهرچه زودتر راهی شو .عرب گفت توان مالی ندارم نه چهار پایی دارم که بر ان سوار شوم ونه پولی که خرج سفرم کنم .خلیفه گفت پس حج بر تو واجب نیست چرا خداوند فرموده حج بر کسی واجب است که توان رفتن به مکه را داشته باشد حال اسوده خاطر باش که از رنج سفر خلاص شدی .عرب به تنگ امد وگفت ای خواجه من برای گرفتن عطای تو امده ام نه برای شنیدن فتوای تو .خلیفه خندید وهزار سکه نقره به او داد
|