
10-23-2009
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام و خبر از غیب
محمد بن داود میگوید: من و برادرم نزد حضرت رضا علیه السلام بودیم که شخصی وارد شد و گفت: عموی شما محمد بن جعفر بیمار شده است. به همراه امام به آنجا رفتیم. دیدیم که محمد بن جعفر در بستر است و اسحاق بن جعفر و جماعتی از آل ابیطالب گریه می کنند.
حضرت رضا علیه السلام کنار سر محمد بن جعفر نشست و نگاهی به او انداخت و سپس تبسم کرد. کسانی که در مجلس بودند از خنده امام دلخور شدند و بعضی گفتند: امام از روی شماتت و سرزنش به عمویش چنین کرد.
امام برخاست و بیرون رفت. من گفتم: فدایت شوم، وقتی شما تبسم کردید بعضی از حاضرین کلمات ناپسندی درباره شما گفتند. علت خنده شما چه بود؟
امام فرمود: من تعجب کردم از گریه اسحاق. به خدا قسم، اسحاق قبل از محمد خواهد مرد و محمد برای او خواهد گریست.
آری، همان شد که امام فرمود؛ محمد بن جعفر مداوا شد و اسحاق بن جعفر پس از چندی وفات کرد.
<H1>خبر از نوزاد آینده
</H1>عبدالله بن محمد هاشمی می گوید: روزی نزد مأمون رفتم. او دیگران را از مجلس خارج کرد و دستور غذا داد. پس از صرف غذا، به من عطر زد و دستور داد پرده ای نصب کنند.
عده ای در آن پرده بودیم. مأمون رو کرد به بعضی از آنها و گفت: تو را به خدا برای من از مصیبت آن کسی که در طوس است، حضرت رضا علیه السلام بخوان! او شعری خواند و مأمون گریه کرد. سپس گفت: ای عبدالله! آیا مرا ملامت میکنند که چرا من آن حضرت را به ولایتعهدی نصب کردم؟ به خدا قسم برای تو حدیثی بگویم که از آن تعجب کنی.
من روزی به آن حضرت گفتم: فدایت شوم! پدران شما حضرت موسی بن جعفر و حضرت صادق . . . (علیهمالسلام) دارای علم گذشته و آینده بوده اند تا روز قیامت، و تو وصی و وارث آنهایی و علم آنها نزد تو است.
من حاجتی دارم.
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: بگو. گفتم: من جاریه ای دارم به نام زاهریه که از همه کنیزانم بهتر است و تا به حال چندین بار باردار شده ولی هر بار فرزند خود را سقط کرده است. مرا برای معالجه او راهنمایی فرما! حضرت فرمود: نترس، او برای تو پسری می آورد که شبیه ترین مردم است به مادرش و در دست راست و پای چپش یک انگشت زیادی دارد.
چیزی نگذشت که آن کنیز زاهریه پسری زایید با تمام خصوصیّاتی که حضرت رضا (علیه السلام) فرموده بود.
منابع:
- بحارالانوار، ج 49، ص 29، ح 2. از عیون الاخبار رضا، ج 2، ص 224.
امام رضا علیه السلام و خبر از غیب
محمد بن داود میگوید: من و برادرم نزد حضرت رضا علیه السلام بودیم که شخصی وارد شد و گفت: عموی شما محمد بن جعفر بیمار شده است. به همراه امام به آنجا رفتیم. دیدیم که محمد بن جعفر در بستر است و اسحاق بن جعفر و جماعتی از آل ابیطالب گریه می کنند.
حضرت رضا علیه السلام کنار سر محمد بن جعفر نشست و نگاهی به او انداخت و سپس تبسم کرد. کسانی که در مجلس بودند از خنده امام دلخور شدند و بعضی گفتند: امام از روی شماتت و سرزنش به عمویش چنین کرد.
امام برخاست و بیرون رفت. من گفتم: فدایت شوم، وقتی شما تبسم کردید بعضی از حاضرین کلمات ناپسندی درباره شما گفتند. علت خنده شما چه بود؟
امام فرمود: من تعجب کردم از گریه اسحاق. به خدا قسم، اسحاق قبل از محمد خواهد مرد و محمد برای او خواهد گریست.
آری، همان شد که امام فرمود؛ محمد بن جعفر مداوا شد و اسحاق بن جعفر پس از چندی وفات کرد.
ادامه داره .......................
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|