نمایش پست تنها
  #18  
قدیمی 10-23-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض رفتار امام سجاد علیه السلام با زیردستان

رفتار امام سجاد علیه السلام با زیردستان

حضرت امام سجاد علیه السلام رفتار بزرگوارانه و مهربانانه‌ای با زیر دستان و غلامان خود داشت، به گونه ای که آنها همواره احساس امنیت می کردند. در این باره به چند ماجرای خواندنی اشاره شده است:
روزی امام سجاد یکی از غلامان خود را صدا زد ولی غلام پاسخ نداد. دوباره صدا زد ولی غلام باز پاسخ نداد. بار سوم وقتی غلام پاسخ داد، امام به او فرمود:« پسرم، صدایم را نمی‌شنیدی؟»
غلام گفت:« آری. »
امام پرسید:« پس چرا جوابم را ندادی؟!»
گفت:« چون از شما احساس امنیت کردم.»
امام فرمود:« حمد خدایی را که زیردستان مرا چنین قرار داد که از من احساس امنیت کنند. »
بنای امام چهارم بر « عفو و گذشت » بود.

« عبدالله بن عطاء » نقل می کند که یکی از غلامان امام سجاد علیه السلام مرتکب خطایی شد که بابت آن مستحق عقوبت بود. امام تازیانه‌ای را برای تنبیه او به دست گرفت و این آیه را برایش خواند که:« قل للذین آمنو یغفروا للذین لا یرجون ایّام الله » سوره جاثیه، آیه 14_ (به کسانی که ایمان آورده اند بگو از کسانی که به روزهای خدا امید ندارند در گذرند تا خداوند هر گروهی را به سبب آنچه مرتکب شده اند به مجازات رساند. »
غلام در این حال گفت:« من این چنین نیستم. من به رحمت الهی امید دارم و از عذاب او می ترسم.»
امام با شنیدن این سخن تازیانه را انداخت و به او فرمود:« تو آزاد هستی.»

روزی امام چهارم به مزرعه‌ی خود سرکشی کرد و دید تمام محصول خراب شده و از بین رفته است. با دیدن این صحنه به فکر فرو رفت و اندوهگین شد. (روشن است با کم کاری و تسامح غلامی که مسئول رسیدگی بود، نعمت های الهی ضایع شده و چنین فردی مستحق تنبیه بود.) امام تنها یک ضربه تازیانه به غلامش زد.
اما بلافاصله از این کار پشیمان شد و همین که به خانه رسید، کسی را دنبال آن غلام فرستاد. وقتی غلام آمد، دید امام لباس خود را بیرون آورده و تازیانه ای به دست دارد. غلام گمان کرد که می‌خواهد او را مجدداً تنبیه کند و ترسید.
اما امام تاریانه را به سوی غلام گرفت و فرمود:« کاری با تو کردم که هرگز نکرده بودم. اشتباه و لغزشی از من سر زده، و حال، این تازیانه را بگیر و مرا قصاص کن.»
غلام با مشاهده این بزرگواری گفت:« ای مولای من، قسم به خدا گمان داشتم قصد عقوبت مجدد من را دارید، و من به‌راستی مستحق کیفر هستم. حال چگونه شما را قصاص کنم؟!»
امام دوباره این خواهش را تکرار فرمود؛ اما غلام نپذیرفت. سرانجام امام فرمود:« حال که تو از این کار خودداری می‌کنی، این مزرعه را به تو صدقه می‌دهم.» و مزرعه ی خود را به او بخشید.

باید توجه داشت این که امام به خود نسبت خطا و لغزش می داد، حاکی از بزرگواری و کرامت نفسانی او بود و ابداً با مقام عصمتش که به معنای مصونیت کامل از گناه است، منافات نداشت.

منابع:
  • بحارالانوار، ج 46، حدیث 6 به نقل ارشاد و مناقب - ص 99 حدیث 87 به نقل از کشف الغمه و ص 92 حدیث 79 و 80 به نقل از کتاب الزهد و ص 100 به نقل از کشف الغمه، ص 96 به نقل از مناقب
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید