زن در ادبيات فارسی 3
زن در دوره قاجاريه و مشروطه
تاريخ ايران روی هم رفته تاريخی مذكر است و نقشی از زنان در تاريخ به چشم نمیخورد و اگر سخنی هم از زنان به ميان میآيد، بصورتی پراكنده در لابهلای سرگذشت شاهان و بزرگان و اشراف آمده است كه اين اشارههای پراكنده نيز به همان زنان درباری و اشرافی محدود میشود. بخصوص كه تاريخنويسان نيز با دربار و خاندانهای اشرافی ارتباط داشتند. در دوره سلطنت قاجار اين اشارات بسيار بيشتر است و نه تنها مورخان ايرانی بصورتی پراكنده درباره حرمسراهای پادشاهان قاجار و بعضی از زنان حرمسرا و نزديكان شاهان و امرای قاجار سخن گفتهاند بلكه از زمان فتحعلیشاه قاجار كه پای اروپائيان به ايران باز میشود، اين اشارهها درباره زنان نيز افزونی میگيرد و در ضمن سفرنامهها و خاطرات مأموران و ايرانگردان اروپايی میتوان اين نمونهها را ملاحظه كرد. در دوران پرآشوب سلطنت قاجار و بخصوص وقتی زمزمههای مشروطهخواهی بلند میشود، زنان فاحشه كه در اين دوره به سبب فقر مالی تعدادشان زياد میشود، نه تنها وسيله عيش و نوش دربار و بعضی امرای فاسد میگردند، بلكه يكی از وسيلههای كسب درآمد برای دولت و حكام شهرها میگردند و گهگاه نيز از آنها برای مقاصد سياسی و بدنام كردن مخالفان دولت و از جمله مشروطهخواهان استفاده ميشود. زنان در اين دوره علاوه بر مشاغل كشاورزی و قاليبافی بخصوص در دهات و ايلات، در شهرها به فاحشگی و مطربی و رقاصی نيز برای امرار معاش میپرداختند. همچنين گروه بسياری كار خدمتكاری برای ثروتمندان را با عناوين مختلف انجام میدادند. مثل شير دادن كودكان، نظافتِ خانه، خريد از بازار، آشپزی و غيره. برخلاف روزگار سعدی كه با آن شدت سفارش میكرد بايد زنان را از رفتن به بازار منع كرد، در اين دوره يكی از مشغوليات و سرگرمیهای زنان طبقه متوسط، رفتن به بازار و خريد كردن و تماشای مغازهها است كه به اين نكته، غالب ايرانگردان خارجی اشاره كردهاند . ديد و بازديد و رفتن به طبيعت و در زير سايه درختان نشستن و صرف چای و شيرينی از تفريحاتی بود كه زنان در حاليكه خود را در چادرهای سياه پوشيده بودند، شركت میكردند . شايد بتوان گفت فعالترين حضور اجتماعی زنان در دوره قاجار شركت در مراسم عزاداری محرم، روضهخوانی و نمايشهای تعزيه بود. از ديگر اسبابی كه خروج زنان را از اندرون خانه باعث میشد، زيارت مقبره امام و امامزادهها در شهر، خارج شهر و شهرهای ديگر بود. بعضی از زنان دوره قاجار به حكمرانی و اداره شهرها نيز میرسيدند و عهدهدار امور شهر يا املاك شوهرانشان میشدند.
به هر حال در دوره قاجار میتوان شركت زنان را در عرصه مختلف اجتماعی در كنار مردان ملاحظه كرد. هرچند ناامنیهای بسياری غالباً سبب میشد كه آنان كمتر از خانه خارج شوند.
آموزش در دوره قاجار از طريق معلمان سرخانه و مكتبخانهها برای دختران امكان داشت كه طبقات كمدرآمد از آن محروم بودند و معلوم نيست كه معلمان سرخانه يا معلمان مكتبخانهها غير از شرعيات و قرآن چه مطالب ديگری به شاگردان خود میآموختند. مكتبخانهها معمولاً به پسران و دختران تا سن هفت سالگی قرآن میآموختند و بعد از آن چون دختران به سن بلوغ نزديك میشدند از پسران جدا میشدند. علاقه مردم به قرآن سبب شد كه اين مكتبخانهها در همهجای ايران داير شود كه البته دولت بر آن نظارتی نداشت. اولين كوششهايی كه در جهت سوادآموزی دختران به عمل آمد از طرف ميسيونرهای مذهبی اروپايی و آمريكايی بود كه چون پايهگذاران آن مسيحی بودند، غالباً دختران اقليتهای مذهبی به آنجا میرفتند. در زمان ناصرالدينشاه قاجار فرانسویها و آمريكايیها در تأسيس مدارس دخترانه و پسرانه كوشش بيشتری به خرج دادند. تأسيس مدرسه دارالفنون توسط ميرزا تقیخان اميركبير و اندكی پس از آن در زمان صدارت ميرزاحسينخان سپهسالار برای تدريس زبانهای خارجه و جغرافيا را میتوان اولين مدارس دولتی در عهد قاجار دانست. در اين مدارس از تحصيل دختران خبری نيست. از دوره مظفرالدينشاه، بعد از دوره ناصرالدينشاه است كه در اوايل قرن نوزدهم ميلادی تحول جديدی در زمينه تأسيس مدارس جديد صورت میگيرد و به دنبال آن چند تن از زنان مانند طوبی رشديه و بیبی خانم وزيری مدارس دخترانهای در تهران تأسيس میكنند. با پايان يافتن دوره استبداد صغير و فتح تهران از سوی مشروطهخواهان 1327 هـ.ق یعنی قرن نوزدهم تأسيس مدارس روی به گسترش گذاشت. در پايان دوره استبدادی در تهران فقط پنج مدرسه ابتدايی وجود داشت كه همه ملی بودند و دولت فقط اعانه مختصری به آنها میداد. اما پس از استقرار مشروطه به سرعت مدارس پسرانه و دخترانه گسترش يافت و حضور زنان در جامعه و نيز حضور آنان در عرصه هنر و ادبيات برجسته تر شد.
در دوره قاجار تمايل به هنر و ادبيات از جانب زنان بسيار محدود بود و در محدوده خاندان اشرافی و رجال حكومتی وجود داشت. در كتابی به نام ((خيرات الحسان(( درباره زنان شاعر در اين دوره اشارههای متعدد وجود دارد. يكی از اين شاعران زبيده خانم، دختر فتحعلیشاه قاجار است كه تخلص شعری او ((جهان)) بوده است. تاجالدوله سوگلی فتحعلیشاه نيز از جمله زنان سخنور حرمسرای فتحعلیشاه بود . معمولاً شعرهای اين شاعران غزل عاشقانه بود. مادر ناصرالدينشاه نيز هم در شعر و هم در نثر استاد بود. همچنين میتوان از زهرا سلطان خانم، يكی از زنان حرمسرای ناصرالدينشاه، فروغالدوله، دختر ناصرالدينشاه، فروغالدوله ملقب به ملكه ايران كه تخلص شعری وی ((صفا(( بود نام برد كه در شعرهای وی روح عرفانی وجود دارد.
غير از زنان درباری، زنان سخنسرای ديگری نيز در دوران قاجار وجود داشتند. از جمله رشحه كاشانی كه اسمش بيگم و دختر هاتف كاشانی بود و بعضی از پسران و دختران فتحعلیشاه را مدح كرده است و ديوانی دارد كه نزديك سههزار بيت شعر دارد. شاعران زن ديگری نيز در اين دوره وجود دارند كه چنانكه گفتيم شعرهای آنان در قالب غزل و رنگ و بوی عاشقانه دارد و از نظر معنی و محتوا مثل غزلهای شاعران مرد است و كمتر جلوههای زنانه در شعر آنان به چشم میخورد.
پس از دوره قاجاريه و روی كار آمدن مشروطه ، ادبيات و شعر غير از مدح ، غزل و عرفان مضامين تازه اجتماعی نيز پيدا كرد و انتقاد از اوضاع اجتماعی و سخن از حقوق و آزادی و وطنخواهی و غيره رواج گرفت. در اين ميان شاعران زن نيز به مضامين تازه كه موضوع روز بود پرداختند. در مسأله تشكيل بانك ملی كه مهمترين موضوع برای مجلس نوپای مشروطه بود، زنان هم پابهپای مردان در اين كار شركت كردند و زينتآلات طلای خود را اهدا كردند. نيمتاج، يكی از شاعرههای زن اين دوره وقتی كوشش مردم برای تأسيس بانک بنا به علل داخلی و خارجی به نتيجه نرسيد، در شعری نظر خود را به اين امر اظهار داشت. او عقيده دارد ايرانيان بايد مرد بزرگی جستجو كنند تا به كمك او پيشرفت كنند. در اين شعر او به زنان رشت، دوشيزگان اروميه و خواهران خطه سلماس اشاره میكند كه هر كدام به نوعی مسببان بیلياقت را شماتت میكنند. نوشتهاند بانو مهرتاج رخشان يكی از شاعران زن اين دوره ميرزاده عشقی شاعر انقلابی ايران را به سرودن شعرهای انقلابی تشويق كرد .
مجله جمعيت نسوان وطنخواه ايران، كه اولين شماره آن در سال 1302 اوائل قرن نوزدهم انتشار يافت، مقالهها و اشعاری از زنان و مردان درباره مسائل مختلف اجتماعی چاپ كرد. در شماره سوم اين مجله شعری درباره زنان درج شد كه در آن از جهل و بیسوادی زنان و محروم بودن آنان از حق خود سخن میرود و اين كه بايد خود را به زيور علم و دانش بيارايند و از زينت ظاهر و خودسازی دست بردارند.
با روی كار آمدن مشروطه و آشنايی ايرانيان با ملل ديگر، حضور زنان در جامعه و كوشش برای بهتر كردن وضع خود در جامعه شدت گرفت. برخی از روشنفكران ايرانی مانند ميرزا آقاخان كرمانی و فتحعلی آخوندزاده، نوسازی جامعه ايران را در پيوند با دگرگونسازی شرايط زندگی فردی و اجتماعی زنان میدانستند. البته اين مطالب را در جامعه ايران فقط میتوانستند با احتياط مطرح كنند. اين جنبش كه از عهد ناصرالدينشاه پادشاه قاجار شروع شده بود، با انقلاب مشروطه فرصت و امكان بيشتری برای ظهور پيدا كرد و نهضت آزادیخواهی زنان روزبهروز گسترش بيشتری پيدا كرد و میتوان دوره يكصدسالهای را از انقلاب مشروطه تا امروز در نظر گرفت كه گذشته از تغيير و تحولات مختلف اجتماعی جريان مبارزه اجتماعی زنان نيز برای رسيدن به حقوق حقه خود و تلاش آنان در عرصههای مختلف اجتماعی در آن جريان داشته است. در طول اين صد سال با گسترش مدارس و دانشگاهها و آشنايی زنان با هنر و علوم مختلف، زنان دانشمند و اديب بسيار ظهور كردهاند و در عرصه شعر، داستان و نمايشنامهنويسی صاحبنام شدهاند كه میتوان آنان را كاملاً در رديف بزرگترين شاعران و نويسندگان مرد قرار داد. در اين دوره، زنان شاعر و نويسنده علاوه بر اينكه استعداد و قابليت خويش را در عرصه هنر و ادبيات نشان دادهاند توانستهاند برخلاف زنان شاعر و نويسنده معدود دوران گذشته به جای تقليد از مردان و سخنان مردان، از احساسات، عواطف و درخواستهای خودشان سخن بگويند و حضور خود را به عنوان زن به معنی واقعی كلمه در عرصه ادبيات نشان دهند. علاوه بر اين به سبب قدم گذاشتن زنان در عرصه جامعه و شركت آنان در امور اجتماعی در كنار مردان، سبب شد كه زنان در آثار نويسندگان و شاعران مرد نيز با چهره حقيقی خود ظاهر شوند. امروزه تعداد شاعران و نويسندگان زن در ايران چندان زياد شدهاند كه كتابهای متعدد و حجيمی درباره آنان نوشته شده است و نوشته میشود .
|