جرم من شايد
عاشقي در ديروزي بود
که بر اثر يک اتفاق
در دالان زمان متولد شد
و ديگر شايد
تکراري نباشد
تکرار را مجالي نيست!
اما اگر شايد
اين بارشي بود
ديگر آسمانم ابري نشد
آن روز را گريستم
چند گاهي است که ديگر
باراني نمي بارد
و برهوت من
در انتظار تر شدن
مرد!
به همين آساني
|