آها.............
یه ناظم داشتیم که بسیار بسیار بد دهن بود. هرکی دیر میومد فحش و ناسزا بهش میگفت.
اصولا آدم آروم و صبوری هستم ولی وفتی قاطی کنم،ببخشیدا وحشی میشم.
سرتونو درد نیارم از قضا یه روز صبح احوال مناسبی نداشتم و گرچه جزء دانش آموزای خوب و مورد اعتماد بودم ولی اون روز دیر رسیدم.
اونم نمیدونم زنش باهاش دعوا کرده بود، چی شده بود نمیدونم.
منو که دید فحش بارونم کرد،منم گیج و منگ نگاش کردم که چرا داره با من اینجوری برخورد میکنه...
بعدشم چندتا کشیده بهم زدو ...
حالا منو میگی!!!
ببخشید البته شرمندهم به خدا(معمولا ماها یه چاقویی تو جیبمون برا خیار پوس کندن پیدا میشه)!!!
جاتون خالی مثل دیونه با چاقو دور دبیرستان گذاشتم دنبالش...
آخ که چه حالی داد، یه بل بشویی شده بود.همه مات و مبهوت که چرا من این کارو دارم میکنم.
البته قضیه بعدا یه جورایی ماس مالی شد....
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است !
نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ!
چه سنگبارانی...
گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟!
" خانه خدا سنگ است "
|