نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 11-04-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض پزشکی در شاهنامه

پزشکی در شاهنامه
نگه کن بدین گنبد تیز گرد --- که درمان ازویست و زویست درد

نام حكيم ابوالقاسم فردوسي و شاهنامه گرچه تداعي كنندهي سرگذشت شاهان، پهلوانان اساطيري و تاريخي است، در عينحال اين شاهكار حماسي، ادبي فارسي داراي مضامين فلسفی، اخلاقي، اجتماعي و ديگر مباحث از جمله نكات پزشكي است، نكاتي كه براي خوانندگان گرامي بهویژه پزشكان و علاقهمندان شاهنامه خالي از لطف نيست. البته تذكر اين نكتهي بديهي ضروريست كه اشارات پزشكي شاهنامه را با ويژگيهاي دانش پزشكي عصر فردوسي و باورهاي اساطيري موجود در آن عصر بايد ارزيابي كرد، نكتهي ديگر اينكه براي پرهيز از اطالهي بيشتر كلام، حتیالمقدور سعي شده است موضوعهاي بيست و يك گانهي مقاله به اختصار بيان شود. بعد از اين مقدمه ميپردازيم به اصل مطلب:

1ـ پيدايش هنر پزشكي در دوران پادشاهي جمشيد
فردوسي در شرح پادشاهي جمشيد به كاربرد عطرها و فرآوردههاي گياهي به عنوان دارو و پيدايش صنعت طب چنين اشاره مي كند:
دگر بوهاي خوش آورد باز --- كه دارند مردم به بويش نياز
چو بان و چو كافور وچون مشك ناب --- چو عود وچو عنبر چوروشن گلاب
پزشكي و درمان هر دردمند --- در تندرستي و راه گزند
كه «در تندرستي» با علم بهداشت و «راه گزند » با علم آسيب شناسي امروز قابل تطبيق است.

۲ـ سيمرغ نماد پزشك و حكيم چاره ساز
واژهي سيمرغ مركب از «سئنه = saena» نام موبد پزشك وجراح معروف و «مرو = morve» به معني مرغ در اوستا ميباشد. اين مرغ افسانهاي در شاهنامه نماد پزشك و حكيميست كه مشكلات عديدهآي ازجمله معضلات پزشكي را برطرف وموجب آرامش ميشود. بهعنوان مثال زال نوزاد را كه از سوي پدرش سام طرد شده است، در كوه پرورش میدهد و سالها بعد وقتي همين زال از زايمان طبيعي همسرش رودابه درموقع بهدنيا آوردن رستم نااميد و مضطرب است، سيمرغ با دادن مژدهي نوزاد سالم و نيرومند به او، ابرهاي تيرهي غم را از خاطر او برطرف ميكند:
چنين گفت سيمرغ كاين غم چراست --- بهچشم هژبر اندرون غم چراست
ازين سرو سيمينبر ماهروي --- يكي شير آيد ترا نام جوي


3ـ عمل رستمي یا رستمزاد (سزارين Caesarean)
مهمترين و مشهورترين اشارهي پزشكي شاهنامه، شرح تولد رستم از رودابه است كه بهعلت درشتبودن جثهي نوزاد بهدستور سيمرغ، موبد پزشكي او را با شكافتن پهلوي رودابه بهدنيا ميآورد.
فردوسي بيش از پنجاه بيت به تشريح جزييات تولد رستم اختصاص داده كه شرح آن خود مقالهاي جداگانه ميطلبد و دراينجا فقط به سه بيت آن بسنده ميشود، در بيت دوم به تابيدن سر بچه كه در اصطلاح پزشكي امروز مانور «ورسيون = version» ناميده ميشود، بهخوبي اشاره شده است:
بياورد يكي خنجر آبگون --- يكي مرد بينا دل پرفسون
شكافيد بي رنج پهلوي ماه --- بتابيد مر بچه را سر ز را
چنان بيگزندش برون آوريد --- كه كس در جهان اين شگفتي نديد


4ـ سيمرغ در نقش جراح
درجنگ رستم و اسفنديار، با توجه به زخميشدن شديد رستم و رخش، خود سيمرغ شخصاً به معاينهي زخمها پرداخته و با تخليه خون زخمهاي عميق و با بيرون كشيدن پيكانها، زخمهاي رستم و رخش را پانسمان ميكند:
نگه كرد مرغ اندرآن خستگي --- بديد اندرو راه پيوستگي
ازو چار پيكان بهبيرون كشيد --- به منقار ازآن خستگي خون كشيد
بر آن خستگيها بماليد پر --- هم اندر زمان گشت با زيب و فر
در همين نبرد است كه سيمرغ با پيبردن به نقطهي ضعف و آسيبپذير اسفنديار رويينتن و راهنمايي رستم، جنگ با پيروزي رستم پايان ميپذيرد.


5ـ فن هوشبري و به هوشآوري
فردوسي بارها به استفاده از مي و داوري خوابآور بهمنظور بيهوش كردن اشاره ميكند. در تولد رستم سيمرغ به موبد پزشك دستور ميدهد كه پیش از شكافتن پهلوي رودابه، ابتدا او را با مي بيهوش كند:
نخستين به مي ماه را مست كن --- ز دل بيم انديشه را پست كن
در داستان بيژن و منيژه هم به دستور منيژه، بيژن را با خوراندن داروي بيهوشي، مدهوش كرده وبه قصر منيژه مي برند:
بفرمود تا داروي هوشب --- پرستنده آميخت با نوش بر
بدادند چون خورد مي گشت مست --- همان خوردن و سرش بنهاد پست
ودر قصر او را با گلاب، كافور، روغن و صندل بههوش ميآورند:
بگسترد كافور بر جاي خواب --- هميريخت بر چوب صندل گلاب
بياورد روغن مر او را بداد --- كه تا گشت بيدار و چشمش گشاد
چو بيدار شد بيژن و هوش يافت --- نگاه سمنبر در آغوش يافت


6ـ نوشدارو و پادزهر
در اوستا «انوشا» ودرزبان پهلوي «انوش» بهمعني بيمرگ آمده و در زبان فارسي هم «نوش» در مقابل زهر آمده و واژهي نوشدارو مترادف با انوشا، انوش، پادزهر و ترياق ميباشد. اين نوشدارو تنها در خزانهي پادشاهان يافت ميشده و زخميها را از مرگ نجات ميداده است . رستم نيز پس از دريدن پهلوي سهراب وقتي به هويت او پي برده، براي درمان زخم پسر از شاه كيكاووس تقاضاي نوشدارو ميكند:
ازآن نوشدارو كه در گنج تست --- كجا خستگان را كند تندرست
به نزديك من با يكي جام مي --- سزد گر فرستي هم اكنون بهپي
فردوسي اشارهاي هم به پادزهر دارد و در وصف پزشك هندي كه به درمان اسكندر مأموريت يافته بود ،چنين ميگويد:
ز دانايي او را فزون بود مهر --- همي زهر بشناخت از پادزهر


7ـ گياهان دارويي
در پزشكي كهن داروها از گياهان بدست ميآمد و واژهي دارو از کلمه «دار» به معني درخت ساخته شده است (به وجه تسميه ي پرندهي داركوب توجه شود) وكلمات drug انگليسي و drog فرانسه و داروي فارسي صورت تغييرشكليافته واژهي «داروگ» در زبان پهلويست. فردوسي درشرح پادشاهي انوشيروان به رفتن برزويه ي طبيب به هند جهت آوردن گياهان طبي چنين اشاره مي كند:
چو برزوي بنهاد سر سوي كوه --- برفتند با او پزشكان گروه
برفتند هر كس كه دانا بدند --- به كار پزشكي توانا بدند
گياهان ز خشك و ز تر برگزيد --- ز پژمرده و هرچه رخشنده بود
در تولد رستم نيز موبد پزشك، به دستور سيمرغ مرهمي از كوبيدن گياهي مخصوص و آميختن آن با شير و مشك و خشككردن آن در سايه ، ساخته و بر زخم عمل رودابه ميگذارد:
گياهي كه گويمت با شير ومشك --- بكوب وبكن هر سه در سايه خشك
برآن مال از آن پس يكي پر من --- خجسته بود سايهي فر من
نكتهي ظريف اين دستور، توصيه به خشك كردن مرهم در سايه است تا خواص آن در اثر نور آفتاب و گرما از بين نرود،توصيهاي كه امروز هم در نگهداري داروها به قوت خود باقيست، گياه طبي پرسياوشان نيز به روايت شاهنامه از خون سياوش رسته است:
به ساعت گياهي ازآن خون ب --- جز ايزد كه داند كه آن چون برست
در بخش هاي ديگر مقاله نيز از كاربرد گياهان دارويي صحبت شده است.


8ـ قطرهي چشمي
در لشكركشي كيكاووس به مازندران و جنگ او با ديو سپيد و كور شدن چشم سربازان ايراني (احتمالاً به وسيله ي گاز اشك آور سير) رستم ديو سپيد را كشته و موبد پزشكان با چكاندن خون جگر ديو سپيد در چشم سربازان، آنها را درمان ميكنند (تداعي كننده وجود ويتامين A در جگر و تأثير مثبت آن در بينايي):
چنين گفت فرزانه مردي پزشك --- كه چون خون او را بهسان سرشت
چكاني سه قطره به چشم اندرون --- شود تيرگي پاك با خون برون

9ـ مهرهي التيام بخشي شاهان
شاهان ايران بربازوي خويش مهرهاي داشتند كه هر زخمي را التيام ميداد:
ز هوشنگ و تهمورث و جمشيد --- يكي مهره بود خستگان را اميد
با اين مهره است كه كيخسرو زخم مهلك «گستهم» پهلوان نامي را درمان ميكند (مهره ي كيخسرو).


10ـ عنايت به اهميت بيمارستان جندي شاپور
پس از اعدام ماني پاک به جرم دعوي پيامبری در شهر جنديشاپور، پيكرش را ابتدا در دروازه اين شهر و سپس در جلوي ديوار بيمارستان جندي شاپور كه نقطه ي بسيار شاخص و مهم شهر بوده،آويزان مي كنند:
بياويختش از در شارسان --- دگر پيش ديوار بيمارستان


11ـ تأثير ژن و توراث در فرزند
حكيم طوس بارها به مقوله توراث تحت عنوان نژاد و گوهر اشاره كرده وبه نقش ژن در خلق وخوي و اصالت فرد توجه داد:
چنين گفت كز پاك مام و پدر --- يكي شاخ شايسته آيد به بر
كرا گوهر تن بود با نژاد --- نگويد سخن با كسي جز به داد


12ـ نشانه شناسي بيماري Albinism (زال تنی)
در اين بيماري ارثي چون رنگدانه سياه ملانين در پوست ساخته نميشود، تمام موهاي بدن سفيد و پوست هم سفيد مايل به صورتيست. چون پدر رستم نيز دچار اين اختلال بوده است، اورا زال (زال زر) مينامند.فردوسي نشانه ي زالي را چنين بيان مي كند:
ز مادر جدا شد بدان چند روز --- نگاري چو خورشيد گيتي فروز
به چهره چنان بود برسان شيد --- و ليكن همه موي بودش سپيد


13ـ شرايط پزشك
يكي از شرايط پزشك موفق تندرستی خود اوست:
پزشكي كه باشد به تن دردمند --- زبيمار چون باز دارد گزند


14ـ مشاوره پزشكي
علاوه برسيمرغ كه در موارد حساس نقش پزشك مشاور دارد، خود پزشكان هم گاهي با هم به مشاوره مينشينند:
پزشكان فرزانه گرد آمدند --- همه يك به يك داستانها زدند
ز هر گونه نيرنگها ساختند --- مرآن درد را چاره نشناختند
حتا گاهي از اقصي نقاط دنيا پزشكان با هم تبادل نظر مي كنند:
پزشكان كه از هند و از روم و چي --- چه از شهر توران و ايران زمين


15ـ پزشك در نقش سفير صلح
براي پيشگيري از حمله اسكندر به هند، «كيد» شاه هند طبيبي دانا براي درمان اسكندر ميفرستد، پزشك با درمان موفقيت آميز اسكندر، از موقعيت ممتازي برخوردار ميشود و مانع حمله اسكندر به قلمروي «كيد» مي شود:
ورا خلعت و نيكوييها بساخت --- زدانا پزشكان سرش بر فراخت


16ـ تأكيد به دادن شرح حال درست از سوي بيمار
هرآنكس كه پوشيد درد از پزشك --- زمژگان فرو ريخت خونين سرشك


17ـ نقش ورزش در تندرستي
زنيرو بود مرد را راستي --- ز سستي كژي زايد و كاستي


18ـ پرهيز از پر خوري
نباشد فراوان خورش تندرست --- بزرگ آن كه او تندرستي بجست
مكن در خورش خويشتن چارسو --- چنان خور كه نوزت بود آرزو


19ـ تأثير سوء شراب در گفتار وتصميم گيري
كسي كو خورد داروي بيهشي --- نبايد گزيدن جز از خامشي
به مستي بزرگان نبندند بند --- بويژه كسي كو بود ارجمند


20ـ پرهيز از بيش فعالي جنسي
چو افزون شود كاهش افزون بود --- ز سستي تن مرد بي خون بود


21ـ خشم مايه پشيماني و افسردگي
چو خشم آوري هم پشيمان شوي --- به پوزش نگهبان درمان شوي

اشارات پزشكي، دارويي و بهداشتي بالا در شاهنامه نكاتيست كه نظر من پزشك را به خود جلب كرد، به احتمال قوي كساني كه انس بيشتري با اين اثر بزرگ دارند، با نگاه جستجوگر كنجكاوتري ميتوانند به نكات ديگري در همين مقوله دست يابند.


پِژوهش: دکتر جواد وهابزاده اردبیلی، استاد دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، ماهنامه حافظ، شماره 13

منابع:فردوسی
1ـ شاهنامه، حكيم ابوالقاسم فردوسي، بهكوشش محمد دبير سياقي.
2ـ کشفالابیات شاهنامه فردوسي، تدوين محمد دبير سياقي.
3ـ تاريخ پزشكي و درمان جهان از آغاز تا عصر حاضر، محمد تقي سرمدي، جلد اول.
4ـ سخنراني و بحث درباره شاهنامه فردوسي، جلد سوم، سخنراني دكتر محمود نجم آبادي.
5ـ آیینها در شاهنامه فردوسي، تاليف محمد آبادي باويل.
6ـ نامه باستان، دكتر میرجلالالدین كزازي
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید