نمایش پست تنها
  #89  
قدیمی 11-04-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اين است قلب من

تحت امر

قلب من

اين است سرّ من

باسرّ آشكار من

اين است هوشياري من

از مستي ام آگاهم كند

اين است كه برخي از من

با برخي از من آشكار است
----------------------------------------
مرده






به برادراني كه مرا مرده ديدند و گريستند بگو:

مرا اندوهگين كرديد

مي پنداريد كه من مرده ام

به خدا سوگند اين مرده من نيستم
------------------------------------------
شما را بخشوديم






هفتاد و هفت بار شما را بخشوديم

آيا يك بار مي بخشيد و فراموش مي كنيد

واي بر آن نفس

صبحگاهان نقاب از خود كنار زند

و شباهنگام خويشتن را پنهان كند
------------------------------------------
مصلوب شدن






ميخ ها را در كف دستم بكوبيد

علاج اين دست آويزان همان درد است

آنها را هرگز نمي خوانم

جز اينكه با خونم آميخته بينم

از نيروي جواني برخوردارم

اگر عاشق نباشم، گرفتار عجز و پيري شوم

هسته ي ميوه بد اگر بدگمان باشد مي ميرد
----------------------------------------------------
هرگز نخواهيد توانست






اگر گرداگرد روزم را با گمان ها ببافيد

و گر ملامت ها راگرداگرد شبم بنويسيد

هرگز نخواهيد توانست برج پايدار صبرم راواژگون سازيد

هرگز نخواهيد توانست شراب را از جام هايم دور سازيد

در زندگاني ام خانه اي براي آرامش

و در قلبم معبدي براي ايمني

هركس مزه مرگ را بچشد

باكي ندارد

تا خواب را نيز مزه مزه كند
-------------------------------------
راه من






راه من به سوي فردا كجاست؟

كيست آنكه مرا آگاه كند؟

شايد آرامش خود را در ميان ستارگان يابم

زيرا گذشته ام گرفتار ظلمت بود

و گويا بار سنگيني بودم بر دوش زندگاني
--------------------------------------------------
دوشيزه ي غرب






اي دوشيزه ي غرب!

ايشان قوم منند

پس آگاه شو كه قومي بخشنده و شريفند

اگر روبند ماتم و اندوه را

بر صورتشان بيني

بدان كه روحشان همواره در حال لبخند است

روي به سوي شرق و غرب بنهادند

روي به سوي شمال و جنوب بنهادند

و به دنبال تو گشتند

آنكه انديشه پنهان دارد

زنده است

وگر نه براي تو خواهد مرد
------------------------------------
سوگند






به خدا سوگندت مي دهم

اي قلب من

با عشق خود همدمي كن

و شكواي خود را از خالقت مخفي ساز

زيرا راز داري بر ذمه عشاق است

و آنگاه كه آشكار گردد

شوق ها هلاك يابند
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید