نمایش پست تنها
  #4  
قدیمی 11-06-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مادر؛ تلاقی آفتاب و دریا، بی‏کرانه و گرم، لبریز از حرارت همیشه متلاطم عشق، آبی‏تر از آسمانِ دریانشانِ محبّت.
دستان تو بر سرم، تاج عزتی‏ست که هیچ‏گاه با هیچ هجومی از کف نخواهد رفت.
دستان نوازشت روی سرم تعبیر جاودانی و رسایی از خوشبختی‏ست.
نگاه می‏کنم در چشمان روشنت تا تعریف کنم واژه‏ای را که هیچ کلمه‏ای، تاب خلاصه کردنش را ندارد.
تو ماورای تصوری؛ آن‏چنان که خورشید را هیچ چشمی نمی‏تواند به نظاره بنشیند.
تو نیز در چارچوب محدود و حقیر واژگان جای نمی‏گیری؛ آن‏چنان که خورشید را نمی‏توان در چارچوب مستأصل پنجره‏ای جای داد.
تو در زندگی جریان داری و مرگ را به سخره گرفتند دستان همیشه مهربانت.
تو نامیرایی.
تو تا همیشه زنده‏ای؛ چون «بودن»، سایه‏ای از پلک‏های بلند توست و زندگی همسایه دیوار به دیوار لبخندهای لبریز عطر یاست.
تو امتداد نام کسی هستی که در زمان جریان دارد ردّ معصوم نگاهش؛ کسی که طنین تُرد قدم‏هایش هنوز در گوش خاطرات دور و نزدیکِ مهربانی تکرار می‏شود.
تو امتداد فاطمه‏ای؛ فاطمه‏ای که مادرانه‏ترین واژه‏ها را جان داد تبسم‏های بی‏ریایش.
در دستان او به تلاطم در آمدند کلماتی که روح خدایشان به تکاپو وا داشته بودشان در عرصه عشق،
مادر! تو تصویری از مهربانی فاطمه‏ای که خود، مادر پدر خویش بود و مادر عزت و افتخار و عفت،
مادر! تو امتداد فاطمه‏ای...
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )

ویرایش توسط Omid7 : 11-06-2009 در ساعت 11:49 AM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید