ای کسی که مامور دفن من هستی .
زمانی که مردم...
دستانم را باز بگذار تا همه بدانند که هیچ چیزی با خود نبردم...
چشمانم را باز بگذار تا همه بدانند که چشم به راه نبودم...
و در آخر
تکیه یخی برفرارم به شکل صلیب بگذار که تا حین طلوع آفتاب به جای مادرم بر من بگرید
بیا ساقی تو از میخانه عشق
بده جامی به این دیوانه عشق
چو از جام لبت یک جرعه نوشم
به عالم سر کنم افسانه ی عشق
***
وصیت می کنم وقتی که مردم
مرا در قبر عشق خاکم نمایید
به جای دسته گل بر روی قبرم
درخت لیلی و مجنون بکارید
عزیزی توای زیبا نگارم
بیا با مهربانی بر خرارم
سر قبر من مخرون گذر کن
که من در زیر خاک چشم انتظارم
به دنبال دفترچه ی خاطراتت
دلم گشت هر گوشه ی هر گوشه ی سنگرت را
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...
======================================
مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
ویرایش توسط رزیتا : 11-08-2009 در ساعت 01:09 PM
دلیل: وسط چین
|