نمایش پست تنها
  #231  
قدیمی 11-08-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

با این نوشته آریانا یاد روزای اولی که اومده بودم اینجا افتادم
نمی دونستم ادمین کیه و فروم چیه و این حرفها
فقط وقتی وارد فروم میشدم رنگ قرمز دانه کلانه رو میدیدم دوست داشتم نام کاربری منم این رنگی بشه واسه همین خیلی تلاش کردم هی وارد تنظیمات کاربر میشدم و خلاصله تلاشم بی نتیجه بود
خوب شد نامه ندادم به کوروش که چطوری خودمو قرمز کنم
تا اینکه یه روز یکی از بچه های فروم اگه اشتباه نکنم دلتنگ بود (جاش خیلی خالیه)گفت کوروش جان دستت درد نکنه قرمزم کردی از آبی خسته شدم که یهو متوجه شدم خودمم قرمز شدم(من جهشی قرمز شدم یهو از سیاهی گذشتم)تازه اونوقت بود که متوجه شدم جریان چیه
راستی وقتی تازه اومده بودم هی کوروش نامه میداد که خوش اومدی و فلان چند بار خواستم بگم دیگه مزاحم نشو
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید