خدايا از من دور نيستي که به دور دست ها بنگرم
ازديده ام نرفته اي که ديدنت را آرزو کنم
پنهان نبوده اي که براي پيدا کردنت از پاي در آيم
الهي خود را فراموش کرده ام که به ياد تو باشم
از ديگران گسسته ام که به تو بپيوندم
تو را در ايينه ي چشمانم مي بينم
در پرده ي پندارم در جاي جاي وجودم
در محراب سينه ام
الهي تو در جويبار رگ هايم جريان داري
در همه ي نفس هايم جاري هستي
هر نگاهم تو را ايينه داري مي کند
و هر طپش دلم تو را فرياد ميزند
خدايا در کعبه چرا؟؟؟
تو در جان مني...
در کعبه چرا؟؟؟؟؟؟
|