ماچون دو دریچه روبروی هم ،
آگاه زِ هر بگو مگوی هم ،
هر روز سلام و پرسش و خنده ..
هر روز قرار روز آینده .
"""""""""
عمر آینه بهشت ، اما ؛ آه ..
بیش از شب و روزِ تیر و دی کوتاه !
اکنون دل من شکسته و خسته ست ؛
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست !
نه مهر فسون ، نه ماه جادو کرد ؛
نفرین یه سفر که هرچه کرد ، او کرد .. !!
|