خدايا عاشقان را با غم عشق آشنا کن
ز غمهاي دگر غير از غم عشقت رها کن
تو خود گفتي که در قلب شکسته خانه داري
شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن
خدايا بي پناهم، ز تو جز تو نخواهم
اگر عشقت گناهست ببين غرق گناهم
دو دست دعا فرا بردهام بسوي آسمانها
که تا پر کشم به باغ غمت رها در کهکشانها
چو نيلوفر عاشقانه چونان ميپيچم به پاي تو
که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هواي تو
بدست ياری اگر که نگيری تو دست دلم را دگر که بگيرد ؟!
به آه و زاری اگر نپذيری شکست دلم را دگر که پذيرد ؟!