باران صدایم می زند از پشت این دیوار غم
از پشت این دلمردگی با قطره هایش دم به دم
باران صدایم می زند با شور و با سر زندگی
با خود به دورم می برد از سر زمین تشنگی
باران صدای عشق تو عشقی که تنهایم گذاشت
عشقی که بیم مردنم با رفتنش هرگز نداشت
باران صدای گریه ام در خلوت شب های دور
آواز تلخ قلب من در کوچه های سوت و کور
باران صدایم می زند از خاطرات گم شده
آمد سراغ خستگی ............
باران نویدم می دهد عشقت فراموشم شود
اخر تمام عشق من همراه باران می رود