نمایش پست تنها
  #119  
قدیمی 11-18-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض تجربه زیسته: آموزش رانندگی با مخلفات


تجربه زیسته:
آموزش رانندگی با مخلفات
ابوالفضل اقبالی
چند صباحی است كه به دلایل واهی مصمم شده ایم كه گواهینامه ای بگیریم تا اگر خدای ناكرده یك روزی كارت ملی مان همراه نبود بتوانیم با نشان دادن گواهینامه از مخمصه رهائی یابیم. همانطور كه می دانید ده جلسه كلاس رانندگی عملی را همه باید تجربه كنند. ما نیز برخلاف همیشه این بار از این همه مستثنی نبودیم. نمی‌دانم این كه یك مربی پیرمرد گیر آدم بیافتد جای بسی خوشحالی هست یا جای بسی چیز دیگر. اما از خواست خدا مربی بنده یك پیرمرد با تجربه و كهنه كار بود. جلسه اول چنان سر سنگین و سفت و سخت با من برخورد كرد كه گویا می خواهد گربه ای را دم حجله خفت كند! حدود یك ساعت با من صحبت كرد و كلی نصیحت و باید و نباید به من یاد داد. گفت كه ده جلسه به طور كامل در اختیار من است و حتی ضبط ماشینش را تا من اجازه ندهم روشن نخواهد كرد. گفت كه به هیچوجه نباید بترسم چون حتی اگر یك نفر را زیر بگیرم باز كسی به من كاری نخواهد داشت. جلسه دوم كمی شل تر از روز گذشته به نظر می رسید و كمی شوخی هم در صحبت‌هایش انجام می داد كه به قول خودش به شاگردان سخت نگذرد. جلسه سوم باز شل تر از روز قبل شده بود و این بار كلی فك زد و با بنده گرم گرفت. جلسه چهارم بلافاصله پس از حركت شروع به آواز خواندن كرد و من هم چون می دانستم كه آزمون رانندگی را خودش خواهد گرفت برای اینكه دلش را به دست بیاورم بر خلاف عقیده ام به او گفتم كه صدای خوبی دارد. او نیز كه خر در دلش آب شده بود! كل زمان آن جلسه را با چشمان بسته و دهانی تا منتهی باز و صدائی گوش خراش به خواندن آوازی نامعلوم مشغول شد و امر خطیر رانندگی در شهری شلوغ به من بدون تجربه سپرده شد. جلسه پنجم به طور كلی وا رفته به نظر می رسید و به قدری جلف شده بود كه با جلسه اول به هیچ عنوان قابل جمع نبود به طوری كه انگار این آدم دچار یك بیماری شخصیتی شده بود. لحظاتی كه گذشت بدون اینكه از من اجازه ای بگیرد ضبط را روشن كرد و به حال خود فرو رفت. من خودم هیچ شناختی از خواننده نداشتم و خدا وكیلی مربی به من گفت كه صدای نوش آفرین است! مربی شروع كرد به خاطره تعریف كردن از دوران پلید جوانی خویش و اینكه با ایرج قادری دوست و همكار بوده است! او گفت كه در چند فیلم ایرج بازی كرده است و مرا دعوت كرد كه فیلم‌های ایرج را ببینم. اما پس از چند پرس و جوی ساده متوجه شدم كه نقش او در حد یك دیواری بوده است كه گربه ای در كنار آن پی پی می كند. جلسه ششم آنقدر وا رفته بود كه بنده مجبور شدم او را از زمین جمع كرده و سوار ماشین كنم! در این جلسه مربی پلید من تمام هویت خود را فاش كرد و گفت كه قبل از انقلاب چه كاره بوده است. او گفت با همه خواننده ها عكس یادگاری دارد و حتی با شین.ر، الف.ب و ح.خ اعمالی را انجام داده است. او معتقد بود كه ما جوانان بدبخت هستیم و هر چه عشق و حال در دنیا بوده است را آنها كرده اند!! جلسه هفتم را خودتان تصور كنید كه چه حالی داشته است. در این جلسه ضمن شروع كردن به آموختن تعدادی از مسائل رانندگی همچون دور دو فرمونه و یك فرمونه و پارك دوبل، با افشای ماهیت پلید كنونی خود پرداخت. گفت كه زنش نه سال است كه عمرش را به من داده است! و او اكنون بیش از شش دوست دختر دارد! او خیلی چیزهای زشتی گفت و از من نخواهید كه هر آنچه را كه شنیده ام بازگو كنم. بنده شرم و حیا حالی ام می شود! بنده مانند آن مربی بی چشم و رو نیستم. جلسه نهم نیم كلاج و دنده عقب و پارك سی سانت را یاد داد(همه كارهایش برعكس بود) و این بار از تجربه های مربیگری خود گفت. از خدا می خواهم كه بوی دهان یك پیرمرد پیاز خورده را نصیب كافر هم نكند! تصور كنید كه یك پیرمرد با دندان های مصنوعی و در حالی كه یك ساعت پیش نان و پیاز خورده است در یك فاصله نیم متری دارد مخ شما را می خورد. چه حالی پیدا می كنید مهم نیست و فقط درد مرا بفهمید برای من كافیست. اكنون كه این مطلب را می نویسم جلسه دهم هنوز فرا نرسیده است و جالب است بدانید كه جلسه دهم امتحان می گیرند!

نتیجه گیری: در این كلاسهای آموزش رانندگی خیلی چیزها به شما یاد می دهند حتما هر چه سریعتر اقدام كنید.لازم به یادآوری است كه قبل از شركت در این كلاسها باید رانندگی را آموخته باشید. حتما



__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید