
11-19-2009
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سرقت از مشتري بانك با داس
سرقت از مشتري بانك با داس
جام جم آنلاين: مردي كه با داس به مردم حمله ميكرد و پولهايشان را به سرقت ميبرد ، وقتي در آخرين سرقت با مقاومت مالباخته روبهرو شد، پس از زخمي كردن او با پولهاي مسروقه فرار كرد و دستگير شد.
به گزارش «جامجم»، اوايل مهر امسال، مردي با مركز فوريتهاي پليسي 110 شهرستان ساوجبلاغ تماس گرفت و بيان كرد مردي با داس به يكي از مشتريان بانك محل كارش حملهور شده و پولهاي وي را به سرقت برده است.
پس از اين تماس مردمي، ماموران به محل حادثه اعزام شدند كه معلوم شد، مردي زخمي در محل رها شده است كه بلافاصله براي درمان به بيمارستان انتقال يافت.
با تلاش پزشكان اين مرد پس از يك هفته به هوش آمد و مورد تحقيق ماموران قرار گرفت.
جدال يك هفتهاي مالباخته با مرگ
اين مرد در اظهاراتش به پليس گفت: پس از دريافت پول از متصدي بانك ، در حال بازگشت به خانه بودم كه مردي مرا صدا زد و وقتي به سمت صدا برگشتم، مردي را ديدم كه با داس به سويم حمله كرد و ديگر متوجه موضوع نشدم. با اطلاعاتي كه اين مرد در اختيار ماموران قرار داد، چهرهنگاري رايانهاي از مرد سارق صورت گرفت و جستجو براي يافتن وي ادامه پيدا كرد تا عاقبت 2 روز قبل متهم در يكي از محلههاي شهرستان ساوجبلاغ شناسايي و دستگير شد.
با انتقال متهم به اداره پليس آگاهي ساوجبلاغ، وي مورد بازجويي قرار گرفت و به سرقت و اقدام به قتل شاكي اعتراف كرد.
اعتراف متهم
متهم در ادامه اظهاراتش اضافه كرد: به خاطر بيكاري و اعتيادم، به سرقت از مشتريان بانكها روي آوردم. بنابراين با داس آنها را تهديد به قتل ميكردم و پولهايشان را به سرقت ميبردم. در آخرين سرقت، مشتري بانك وقتي مقاومت كرد ، با داسي كه در اختيار داشتم به سويش حملهور شدم و پس از زخمي كردن او، با سرقت پولهايش كه يك و نيم ميليون تومان بود، فرار كردم.
بنا بر اين گزارش ، متهم به سرقت با قرار قانوني روانه بازداشتگاه پليس شد و تحقيقات تكميلي از وي ادامه دارد.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|