من بی می و بی مطرب هر شب طربی دارم
ای ماه تو میدانی با او چه شبی دارم
در خلوت خاموشم از یک نگه گرمش
آتش به تنم ریزد گویی که تبی دارم
هنگام همآغوشی من هستم و مدهوشی
و ز حالت چشمانش حال عجبی دارم
با آنکه غم آبادم از دولت غم شادم
در عالم تنهایی هر شب طربی دارم
|