
11-27-2009
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مامور نيروي انتظامي به شهادت رسيد
مامور نيروي انتظامي به شهادت رسيد
جام جم آنلاين: ماموران پليس آگاهي استان تهران متهم متجاوز به عنف متواري و عامل شهادت يکي از مامور ان نيروي انتظامي را صبح امروز در کرج بازداشت کردند .
رئيس پليس آگاهي استان تهران درمصاحبه با واحدمركزي خبر گفت :متهم داراي سوابق متعدد کيفري از قبيل تجاوز به عنف، مظنون به قتل، سرقت مسلحانه و آدم ربائي است که مدتي هم در زندان به سر مي برد.
سرهنگ سيد اسماعيل هادئي افزود: آخرين جرم متهم مربوط به چند فقره تجاوز به عنف دربرخي از شهرهاي غرب استان تهران بود که پس از حضور شاکيان در پليس آگاهي استان تهران و شکايت از وي؛ پليس تلاش
خود را براي دستگيري متهم اغاز کرد.
رئيس پليس آگاهي استان تهران همچنين گفت:ماموران آگاهي پس ازکنترل مسيرهاي رفت و آمد و اطلاع از محل اختفاي متهم؛ تصميم گرفتند وي را که قصد جابجائي مقداري مشروبات الکلي را داشت بازداشت کنند.
سرهنگ هادئي تصريح کرد: به علت شلوغي محل و آگاهي متهم از حضور ماموران پليس وي بلافاصله تصميم به فرار مي گيرد اما با مقابله يکي از ماموران نيروي انتظامي مواجه مي شود که متهم مامور نيروي انتظامي را با خودرو زير گرفته و از محل متواري مي شود .
رئيس پليس آگاهي استان تهران افزود :اين مامور پليس که مجروح شده بود پس از انتقال به بيمارستان به
شهادت رسيد.
و ي گفت : پليس از شب گذشته دوباره محل اختفاي اين متهم را تحت نظر گرفت که سرانجام صبح امروز در حاليکه متهم براي فرار از طريق ورود به يک منزل و گروگان گرفتن افراد آن منزل ، ماموران نيروي انتظامي را تهديد کرد که سرانجام با شليک پليس بازداشت شد .
سرهنگ هادئي افزود : تحقيقات پليس براي پي بردن به ديگر جرائم اين متهم ادامه دارد و کسانيکه به نوعي از طريق اين متهم مورد تعرض قرار گرفته اند مي توانند با مراجعه به پليس آگاهي استان تهران از وي شکايت کنند .
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|