نمایش پست تنها
  #354  
قدیمی 11-29-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض آخرین جملات افراد مختلف قبل از مرگ

آخرین کلمات یک الکتریسین : خوب حالا روشنش کن…


آخرین کلمات یک انسان عصر حجر : فکر میکنی توی این غار چیه؟


آخرین کلمات یک بندباز : نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره…


آخرین کلمات یک بیمار : مطمئنید که این آمپول بی خطره؟


آخرین کلمات یک پزشک : راستش تشخیص اولیه ام صحیح نبود. بیماریتون لاعلاجه…


آخرین کلمات یک پلیس : شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره…


آخرین کلمات یک جلاد : ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد…


آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون : این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست…


آخرین کلمات یک چترباز : پس چترم کو؟


آخرین کلمات یک خبرنگار : بله، سیل داره به طرفمون میاد…


آخرین کلمات یک خلبان : ببینم چرخها باز شدند یا نه؟


آخرین کلمات یک خونآشام : نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه!


آخرین کلمات یک داور فوتبال : نخیر آفساید نبود!


آخرین کلمات یک دربان : مگه از روی نعش من رد بشی…


آخرین کلمات یک دوچرخه سوار : نخیر تقدم با منه!


آخرین کلمات یک دیوانه : من یه پرنده ام!


آخرین کلمات یک شکارچی : مامانت کجاست کوچولو؟…


آخرین کلمات یک غواص : نه این طرفها کوسه وجود نداره…


آخرین کلمات یک فضانورد : برای یک ربع دیگه هوا دارم…


آخرین کلمات یک قصاب : اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم…


آخرین کلمات یک قهرمان : کمک نمیخوام، همه اش سه نفرند…


آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی : قضیه روشنه، قاتل شما هستید!


آخرین کلمات یک مهندس کامپیوتر : هارددیسک پاک شده است…


آخرین کلمات یک گروگان : من که میدونم تو عرضه ی شلیک کردن نداری…


آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه : این آزمایش کاملاً بی خطره…


آخرین کلمات یک متخصص خنثی کردن بمب: این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه…


آخرین کلمات یک معلم رانندگی : نگه دار! چراغ قرمزه!


آخرین کلمات یک ملوان: من چه می دونستم که باید شنا بلد باشم؟


آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی: من عادت ندارم با پنجره بسته بخوابم…


آخرین کلمات یک سرباز تحت آموزش هنگام پرتاب نارنجک : گفتی تا چند بشمرم؟

__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید