
12-01-2009
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14
95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نمی دانم این نامه ام را می خوانی یا نه؟ولی وقتی فکر میکنم کلماتم زودتر از چشمانم تو را خواهند دید از حسرت بسیار سر به وادی بی نام ونشان خود می گذارم تا به بخت سیاه خود به سوگ بنشینم. خودت نمی دانی نجابت نگاهت انقدر مرا مجذوب خود کرد که از شرم سر به زیر انداختیم وسکوت را پیشه ای این دل رسوایم کردم.راستی فکر میکردم دیگر هیچ کس پیدا نمی شود تا در سرای چشمی شاخه گلی از اشک خود غوطه ور بودم. دیروز با اجازت برای اولین بار نامت را به روی صفحه سفید دفترم نوشتم ولی تند ان را پاک کردم ترسیدم ترسیدم مبادا از شوق دیدن نامت لب به سخن باز کنم وبی مهاوا نامت را فریاد بزنم وهمه متوجه شوندچون دوست دارم در خانه ای که برایت از ذره ذره احساس زیبا وپاکم ساختم تنها من باشم وتو .تنهای تنها با یک دنیا ارزوی زیبا که در چشمان هم می سازیم وبا دستهای هم رشته رشته ان را می بافیم .وقت تنگ است ودیگر باید بروم همانقدر اهسته وبی خبر امدی امدم وهمانقدر اهسته وبی خبر تنها مروم خداحافظ مسافر غریب من
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...
======================================
مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|