
12-02-2009
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14
95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
باز به دفتر تنهايي هايم نگاهي تازه مي اندازم و من تنها حرف هاي نگفته اي را مرور مي كنم كه شايد روزي بخواني و شايد هم
اما هرچه هست قلبم را به انتهاي حسرت مي برد .
مهربانم بدون تو شبها غم را به آغوش مي كشم و به ياد تو خواب قاصدك را زير و رو مي كنم و تنها به عمق جاده ي ماه سفر مي كنم .
بهترينم حضور تو در همه ي لحظه هاي من اگر چه محسوس نيست اما هميشه آرامش قلبت را در بند بند وجودم احساس مي كنم و تنها ياد نگاه توست كه خورشيد آرزوهايم را بر فراز آسمان عشق به درخشندگي گوهرهاي ناب محبت مي تاباند . چشمهاي تو وسعت آسمان حضور را به زندگي من مي بخشد .
نمي خواهم به افسانه ي بي تو بودن فكر كنم
قصه عشق من و تو افسانه نيست كه با حقيقت فاصله داشته باشد ، ماجراي ما داستاني واقعي و شيرين است كه پاياني ندارد مگر با مـــــــــــرگ .
اي كاش بودي و اشكهاي غلتيده روي گونه هايم را با دستان گرم مهربانت پاك مي كردي . شايد اين بهانه اي بود براي احساس ناب نوازش دستانت بر روي چهره ي خسته و تنهايم .
حرفهاي نگفته اي كه شايد هميشه نا گفته بماند بر قفس تن سينه ام سخت بيتابي مي كند و تنها آغوش گرم عشــــــــقت درب اين قفس شكسته را باز مي كند و مرغ اسير عشق را در آسمان زندگي من و تو با سرافرازي به پرواز در مي آورد و آن گاه من زندگي تازه ام را با تو جشن مي گيرم .
زندگـــــــي با تو ، در كنار تو
با كمال زيباي عشــــــــــق
آرامش
با تـــــــــــو ، تنها با تــــــــــــو
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...
======================================
مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|