موضوع: غمنامه
نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 12-02-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


اولين نگاهت آن قدر برايم شيرين بود
كه گويي روح فرهاد در من دميده باشند
من قهرمان افسانه عاشقانه اي شدم
كه پايانش را نمي دانستم
هر شب
در اوج تنهايي
به اندازه بيستون برايت گريستم
و اكنون
وقت آن شده كه شيريني نگاهت را پس بدهم
و شربت تلخ آخرين خداحافظيت را بنوشم
روح فرهاد كم كم از وجود من مي رود
و هر بار بخشي از وجود مرا نيز با خود مي برد
امشب حال عجيبي دارم
خواب به چشمانم نمي آيد
كه ناگهان
صدايي به گوشم زمزمه مي كند :
بخواب ، امشب آخرين شب تنهاييست
چشمانم را مي بندم
صدا ، صداي شيرين بود
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید