
12-03-2009
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267
508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خاک بهشت
سلطان علما را جمع کردهو سرامد اهل ان مجلس اخوند ملا محسن فیض بود پس ملا محسن به ان سفیر فرنگی گفت:سلطان شما مگر عالمی نداشت که بفرستد و مثل شما عوامی را فرستاد که با علمای ملت مناظره کنند .ان فرنگی گفت :شما از عهده من نمی توانید برایید اکنون چیزی در دست بگیر تا من بگویم ملا محسن تسبیحی از تربت امام حسین ع را در دست گرفت ان فرنگی در دریای فکر غوطه ور شد و بسیار فکر کرد ملا محسن گفت:چرا عاجز ماندی ؟فرنگی گفت:عاجز نماندم ولی به قاعده خود چنان می بینم که در دست تو قطعه ای از خاک بهشت است و فکر کردن من به خاطر این است که خاک بهشت چگونه در دست تو رسیده است.ملا محسن گفت :راست گفتی در دست من قطعه ای از خاک بهشت است و ان تسبیحی از قبر امام حسین دختر زاده پیمبر ما استکه امام است پس حقیقت دین ما و بطلان دین تو ظاهر شد بعد از این ماجرا ان فرنگی مسلمان شد.
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|