نمایش پست تنها
  #49  
قدیمی 02-20-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

روزی چاپاری در کوهستانی دچار طوفان شد ناچار به یک آسیاب پناه برد در آسیب اسیابانیرا دید و از او خواهش کرد انجا بماند اسیابان پذیرفت و چاپار انجا ماند و با اسیابان هم سفره و هم صحبت شد بعد از گذشت زمانی چراغ اسیابان خاموش شد اسیابان چراغ را بر داشت زیر چشمه ابی که از اسیب
میگذشت گرفت پر کرد بعد روشن کرد چاپار که خیلی تعجب کرده بود گفت چطور میشه یک چراغ پیسوز با آب روشن بشه ؟ آسیابان فرزانه گفت هر وقت کاری به کار خدا نداشتی و هر چی که اون داد شکر کردی اب هم برات می سوزه چاپار گفت من هم میتونم این گونه باشم گفت بله! این طوری شدن راحته اما نگه داشتنش سخته فکر نمی کنم بتونی نگه داری اما من راهش رو بهت می گم.
اسیابان گفت وضو بگیر نماز بخوان و توبه کن که از این به بعد اون طور که خدا میخواد باشی و کاری به کار خدا نداشته باشی. چاپار نماز خواند توبه کرد و بعد چراغ رو زیر چشمه گرفت پر کرد و روشن کرد چراغ روشن شد اسیابان گفت خدا رو شکر توبه ات قبول شد حالا باید توبه ات رو نگه داری
بعد از گذشت مدتی چاپار از طوفانی که بیرون از خونه غوغا کرده بود خسته شد و دعا کرد که ای کاش زودتر طوفان تمام می شد .؟! یک دفعه متوجه شد چراغ خاموش شد …
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید