از روز یكشنبه كه ایده حمایت مردمی از فیلم سنتوری در روزنامه مطرح و شماره حساب كارگردان و تهیهكننده در روزنامه منتشر شد و گفتیم هر شخصیكه سیدی یا دیویدی سنتوری را خریده، پول بلیتش را به حساب واریز كند، تلفنهای زیادی داشتیم. همچنین در سایتهای مختلف نیز این موضوع واكنشهای زیادی داشته و بحثهای زیادی مطرح شده است. یكی از خوانندگان روزنامه تماس گرفته بود كه وقتی ما پول خرید سیدی یا دیویدی را دادهایم، دیگر چه پولی باید بپردازیم؟ اول خیال كردیم سر به سرمان میگذارند، اما تلفنهای دیگری با مضمونی شبیه این تكرار شد.
ما توضیح میدادیم كه شما مال دزدی خریدهاید و از دزدی بودن آن هم خبر داشتهاید، چون اگر خبر نداشتید كه سراغ سنتوری نمیرفتید. كارگردان و تهیهكننده هم اعلام كردهاند كه مال دزدی است. به هر حال این حداقل كاری است كه میشود كرد.
اما برخی از تماسگیرندگان از موضع دیگری منتقد این ایده بودند و نگران بودند كه مبادا این كار قبح دزدی را بریزد و نهتنها كمكی به كارگردان و تهیهكننده نكند كه وجدانهای ما را نیز آسوده كند. ما هم وقتی این موضوع مطرح شد، این نگرانی را داشتیم، اما واقعیت تلخ این بود و هست كه به هر حال عده زیادی این فیلم را خریدهاند و میزان تماسها و واكنشها نیز خبر از این واقعیت دارد. در فراخوان هم تاكید كردیم كه این ایده به این معنی نیست كه پس حالا از این به بعد میتوانیم برویم با خیال راحت فیلم را تهیه كنیم و پولش را به حساب بریزیم و خیالمان هم راحت باشد. ما فكر میكردیم كه تعداد زیادی این فیلم را تهیه كردهاند و دیدهاند. این ایده در واقع برای جبران شركتمان در این ماجراست، نه مجوز حضور بعدی.
موضوع دیگر این بود كه مگر چند نفر به این حساب پول خواهند ریخت؟ به نظر كسانی كه این بحث را مطرح میكنند، تعداد خیلی كم خواهد بود. نه ما و نه تهیهكننده و كارگردان انتظار نداریم كه از این راه بتوانیم خسارتهای واردشده را جبران كنیم، اما این راهی است برای نشان دادن همدلی و همدردی با آنان و اگر تعدادمان خیلی كم باشد (البته با توجه به تعداد كسانی كه از این راه میتوانند از موضوع مطلع شوند)، آن وقت آینهای است روبهروی ما تا خود و جامعه خود را بهتر بشناسیم.
یك كنجكاوی هم در تلفنها مطرح میشود كه تا به حال چقدر پول واریز شده است؟ اگر تهیهكننده و كارگردان صلاح دانستند و اعلام كردند، ما هم اطلاع میدهیم. دوستانی معتقدند باید به جای این كار ما به وزارت ارشاد انتقاد كنیم كه چرا باید چنین فیلمی با سانسور روبهرو شود؟ یا برخی معتقدند كه باید به مساله اصلیتر یعنی عدم رعایت كپیرایت در ایران پرداخت. اما سوال ما این است كه مگر اینها با هم منافات دارد؟ مگر نمیشود همه اینها را در كنار هم مطرح كرد؟ نقد ما به وزارت ارشاد سرجای خودش، درباره بحث كپیرایت هم سر جای خودش. ما زورمان به وزارت ارشاد نمیرسد. آنها استدلالهای امثال ما را قبول ندارند، همانطور كه استدلالهای سینماگران را قبول ندارند. یادمان نرفته كه هنگام توقیف سنتوری كلی از نهادهای غیردولتی بیانیه دادند و از ارشاد انتقاد كردند، اما تاثیری نداشت. خوب در این شرایط ما خودمان باید به فكر خودمان باشیم.
یكی از بحثها این است كه چرا درباره فیلمهای خارجی چیزی نمیگوییم و چرا فقط سنتوری؟ در اینكه پدیده قاچاق فیلم فقط محدود به سنتوری نمی شود و فیلمهای خارجی را نیز در برمیگیرد، تردید نداریم و در اینكه حق معنوی صاحبان اثر چه خارجی و چه ایرانی باید محترم شمرده شود هم شكی نیست، اما مگر این اقدام به معنی تایید قاچاق فیلمهای دیگر است؟
برای ما فیلم <سنتوری> یك نماد است. این فیلم پس از اینكه مجوز نمایش گرفت، به دستور وزارت ارشاد توقیف شد و پیش از اینكه اكران شود، قاچاق شده است. ما فیلم دیگری را با این مشخصات سراغ نداریم.
ضمن اینكه قاچاق فیلم در ایران تنها یك معضل اقتصادی نیست و تاثیرات فرهنگی نیز دارد و میتواند به نابودی سینمای مستقل و فرهنگی بینجامد.
اما بیشترین تماسها بهخصوص از روز دوم درباره شماره حساب است. خیلیها زنگ میزنند و شماره حساب را میپرسند و میپرسند باید چقدر بریزیم و گاه به كنایه میگویند <شنبهها بریزیم نصف قیمته دیگه.> مبلغش را چه بگوییم، نمیدانیم، شاید همت عالی بهتر باشد، اما شماره حساب را یك بار دیگر مینویسیم و از خوانندگان محترم میخواهیم كه به دیگران هم اعلام كنند.
شماره حساب: ۰۱۱۶۴۰۷۷۹۵ (بانك تجارت شعبه چهارراه پارك كد ۰۳۲ ) به نام فرامرز فرازمند و داریوش مهرجویی