نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 12-13-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بيماراني كه خود را شفا يافته مي بينند،بيماراني كه ((مايلند بر مرض غلبه كنند ))زودتر شفا مي يابند.ولي شفا يافتن سريع تر آنان به آن سبب نيست كه مي خواهند يا اراده مي كنند كه خود را شفا يافته مي بينند.علت آن است كه چون خود را شفا يافته مي بينند به اميدواري و اراده لازم دست مي يابند.
اراده چيست؟توانايي ويژه اي كه از عهده بعضيها خارج است و برخي ديگر آن را تقديس مي كنند.ساليان دراز،چنين مي پنداشتيم كه اراده همان تلاش و همان كوشش فوق العاده اي است كه در بعضي لحظه هاي دشوار آگاهانه از خود نشان مي دهيم.تصور قالبي اراده- دندانهاي فشرده و عضلات منقبض در همان حال كه مسحورم مي كرد،از دسترسم به دور بود.سپس، با خواندن زندگينامه مردان مشهور،با ديدن وشناختن آنان كه به داشتن اراده اي آهنين شهرت داشتند،به اين نكته پي بردم كه اين نيرو،اين انرژي را آنان نه از اراده،كه از منشاء و خاستگاه اراده برمي كشيدند،يعني از هدفي كه دنبال مي كردند.
شخصي به نام مونتي كه قدرت تخيل رابه خوبي مي شناخت ميان دوستان خود با زوج جواني رفت وآمد داشت كه تازه پيمان زناشويي بسته بودند:كنت و كنتس دوگورسون.در روز برگزاري مراسم ازدواج نگراني آزاردهنده اي بر جمع دوستان و خويشاوندان زوج جوان حكمفرما بود:همه از آن بيم داشتند كه مبادا يكي از خواستگاران دوشيزه جوان به انگيزه انتقام داماد را قلاب پيچ كند:قلاب پيچ يا گره زدن ريسمان كه دو سرآن قلابهايي آهنين داشته باشد،طلسمي بود كه گويا داماد را به ناتواني دچار مي ساخت! مونتني به همه اطمينان خاطر مي بخشيد:من باطل سحر نيرومندي در اختيار دارم كه هرگونه طلسمي را از كار مي اندازد((و براي اينكه اين مدعا را به اثبات برساند،به جست و جوي سينه ريزي رفت كه گويا سردردها را برطرف مي ساخت.در ضمن، داماد را هم متقاعد ساخت كه به طرز زير عمل كند:ابتدا جامه مونتني را بپوشد و سينه ريز او را به گردن بياويزد،سپس ((سه بار فلان ورد را بخواند و بهمان حركت را انجام دهد))و در هر بار سينه ريز را از گردن برگيرد و از نوع برجاي نهد،تا سرانجام آن را در فلان نقطه ثابت نگاه دارد،و به خصوص فراموش نكند كه جامه را روي تخت عروسي بگستراند.
مونتني، پس از شرح اين سرگذشت،مي افزايد(اين دلقك بازيها اصل و اساس تاثيرات بعدي را تشكيل مي دهد،چرا كه تخيل ما به آساني مي پذيرد كه اين شيوه هاي عجيب و غريب لزوما بايد ناشي از علمي ناشناخته و مرموز باشد))
باري،داماد از طلسم قلاب پيچ رهايي يافت:
يك جامعه شناس پس از مطالعات گسترده درباره مكانيسمهاي مغزي مي نويسد( آدمي در دنياي واقعي فقط چيزهائي را كشف مي كند كه پيشاپيش آنها را در ذهن خود اختراع كرده،به تخيل درآورده است.))
امواج آلفا
امواج آلفا بوسيله ((هانس برگر))روانپزشك آلماني كشف گرديد.دستگاه الكتروآنسفالو گرام (موج نگار مغز)چهار نوع منحني از امواج مغزي ارائه مي دهد كه عبارتنداز:آلفا،بتا،دلتا و تتا.ريتم هاي دلتا كندترين امواج مغزي با تناوب از 1 تا 3 دور در ثانيه بوده و اغلب در خواب عميق ظاهر مي شوند.بنظر مي رسد كه ريتم هاي تتا كه داراي تناوب 4 تا 7 دور در ثانيه مي باشند به خلق و خو بستگي داشته باشد.ريتم هاي آلفا از 8 تا 12 دور در ثانيه،در اوقات تفكر،تامل آزاد رخ داده و در اثر تمركز حواس و توجه قطع مي شوند و بالاخره ريتم هاي بتا با تناوب 13 الي 22 دور در ثانيه،ظاهرا منحصر به نواحي جلوئي مغز،يعني جائيكه فعاليتهاي پيچيده فكري رخ مي دهد مي باشند.
امواج آلفا با نوعي هوشياري و خود آگاهي معطوف به درون ظاهر مي شود در حاليكه امواج بتا با حالتي از هوشياري و توجه و تمركز معطوف به خارج ظاهر مي شوند.
تمرينات و اعمالي چون خيره شدن به نقطه اي موهوم،ايجاد خلا فكري،وارهيدگي و ريلاكس جسماني،دوختن چشم به بالا و به نقطه حد وسط پيشاني و يا تكرار يك كلمه (مانترا)به افزايش امواج آلفا مي انجامند.
هنگامي كه صدا يا هر محرك خارجي ديگر سر برسد در ثبت امواج مغزي (الكتروآنسفالو گرافي)وقفه ظاهر مي شود.امواج آلفا ناگهان متوقف مي شود و به جاي آنها امواج بتا از مغز صادر مي گردد(امواج بتا در توجه و هوشياري معطوف به خارج ظاهر مي شوند)سپس امواج آلفا دوباره و به آرامي ظاهر مي شوند.بعضي از انواع ورد خوانيهاي منظم،همه موجب افزايش آلفا مي گردند.
تمرينات خاص هوشياري دروني مانند يوگا،ذن،قسمتهاي از آئين هاي خاص در علوم خفيه،راههائي براي افزايش امواج آلفا هستند.بنابراين اين امواج بافت ذهني خاصي را تشكيل مي دهند كه پديده هاي فوق عادي مغزي و ذهني آدمي بر زمينه آن به ظهور مي رسند.
روانشناسي تصوير ذهني
در روانشناسي تصوير ذهني،بر تصوير ذهني فرد از خودش و تصوير ذهني او از تصور ديگران در مورد خودش تاكيد مي شود.
ماكسول مالتز جراح پلاستيك در كار با افرادي كه داراي ضايعات پوستي در صورت بودند دريافت كه با تغيير دادن تصوير بيروني ظاهري هر شخص،درون اوهمتغيير پيدا مي كند و شخصيت،رفتار و توانائيهاي او به طرزي خارق العاده تغيير مي يابد.عدم اعتماد به نفس و عقده ها در مدتي كمتر از سه هفته ناپديد مي شوند و به جاي آنها شخصيتي تازه و شكوفا سربرمي آورد.اما در بعضي موارد با دگرگون شدن تصوير بيروني و ظاهري فرد و پس از عمل جراحي،هيچ تغييري ديده نمي شد.اين مسئله بيانگر آن است كه آنچه موجب تغيير و تحول باطني و رواني مي گردد تصوير ذهني فرد از خودش است.
در مواردي حتي از بين رفتن زخمها و خراشهاي صورت موجب تغيير در تصوير ذهني مني و ناخوشايند فرد از خودش نمي گرديد.
مالتز معتقد است هنگامي كه تصوير خويشتن ما مناسب است و بافت اساسي آن را تجربه هاي موفقيت آميز تشكيل مي دهد رفتار ما نيز با خواستهاي ما همخواني خواهد داشت.هنگامي تصوير خويشتن ما جلوه اي نامناسب،حقير،نالايق يا ناتوان از ما ارائه دهد رفتار ما نيز با همين تصوير انطباق خواهدداشت و رفتارها و عكس العملهائي در ديگران برخواهد انگيخت كه كتناسب با تصوير ذهني ما از خودمان باشد و به اين ترتيب يك تصوير ذهني از خويشتن تداوم مي يابد.
استنباط هاي متاثر
استنباط ها و برداشتهاي هر يك از ما درباره رفتارها و عملكردهاي ديگران تحت تاثير تصوير ذهني ما از خودمان قرار دارد.هر كس براساس ديدگاههاي خودش قسمتها و اجزاي خاصي از رفتارهاي ديگران را مورد توجه بيشتر قرار داده و آنها را براي خودش عمده و بزرگ جلوه مي دهد.
فردي كه خود را شخص عاجز و وامانده اي تصور مي كند رفتارها و اعمالي در ديگران برخواهد انگيخت كه اين تصوير را تجديد نمايند.كسي كه تصوير فردي اخمو و گرفته را از خود دارد تحت تاثير اين تصوير خواهد بود و به گونه اي عمل خواهد كرد كه گوئي تعهد سپرده است به آن وفادار بماند عكس العمل طبيعي ديگران در برابر چنين فردي،باعث خواهد شد تصوير ذهني او تداوم يابد.
انسانها براساس تصوير ذهني كه از خودشان دارند عكس العملها و رفتارهاي ديگران را تحليل مي كنند زيرا انتظار دارند در كلام و رفتار ديگران اشاره و طعنه اي به خصوصيت خاص آنها وجود داشته باشد.
ماكسول مالتز در كار خود به افرادي برخورد مي كرد كه عليرغم داشتن ضايعات پوستي عمده و شديددر صورت از آداب معاشرت اجتماعي قوي برخوردار بودند حس دوستي و عطو فت شديد در فرد مقابل مي انگيختند و در كل برخوردي گيرا،قوي و جذاب داشتند و حضور انها به گونه اي بود كه فرد يا افرادي كه طرف برخورد او بودند ضايعه بزرگ صورت او را بكلي فراموش مي كردند و يا آن را به هيچ مي شمردند زيرا شخصيت و رفتار شخص بگونه اي نبود كه زمينه اي براي توجه به ضايعه پوستي او فراهم آورد اساسا وقتي خود او آن را نديده مي گرفت دليلي وجود نداشت كه ديگران آن را مورد توجه قرار دهند.
در مقابل اين دسته از افراد كه البته انگشت شمار بودند،مالتز به افراد زيادي برمي خورد كه در مواجهه با ديگران تمام رفتار و شخصيتش تحت تصوير خراش و ضايعه جزئي صورتش قرار داشت.احساس شرم،خجالت،حقارت،دستپاچكي در حركات،با حضور اين افراد ظاهر مي شدند تمامي اين عوامل باعث مي شدند فرد يا افراد حاضر فقط به ضايعه او توجه كنند و يا به شكل حماقت آميز و بي نتيجه اي سعي كنند به عيب و نقص او نگاه يا اشاره ننمايند و يا به او دلداري دهند كه در تمام اين موارد نتيجه منفي و نا خوشايندي در فرد ظاهر مي شود.به نظر ماكسول مالتز تمام قدرتهايي را كه در حالت هيپنوتيزم در فرد ظاهر مي شوند به دليل سهولت تغيير بار در حالت هيپنوتيزم و پذيرفته نشدن تصوير ذهني در مورد اين گونه از توانائيهاست.تلقينهاي اطرافيان ما،افكار و تصورات خود ما و اثرشان بر تخيلها،قدرتي همانند قدرت شخص هيپنوتيزم كننده دارند آنها مي توانند ما را ياري دهند تا توانائييهاي بالقوه خود را بكار بيندازيم يا محدوديتها يا موانعي تخيلي در برابر فعاليتهاي ما به وجود آورند.هر داده اطلاعاتي كه به مكانيزم فرمان خود مختار مغز تحويل داده شود موجب مي گردد كه اين مكانيزم فرمانهائي در جهت تحقق آنها صادر نمايد.اعتقادات و تصاوير ذهني را به ياري تخيل محقق مي سازيم.
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید