نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 12-14-2009
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

(12)

اعظم قوام دولت و دين آنکه بر درش
از بهر خاکبوس نمودی فلک سجود
با آن وجود و آن عظمت زير خاک رفت
در نصف ماه ذی‌قعد از عرصه وجود
تا کس اميد جود ندارد دگر ز کس
آمد حروف سال وفاتش اميد جود

(13)

دل منه بر دنيی و اسباب او
زانکه از وی کس وفاداری نديد
کس عسل بی‌نيش از اين دکان نخورد
کس رطب بی‌خار از اين بستان نچيد
هر به ايامی چراغی بر فروخت
چون تمام افروخت بادش دردميد
بی تکلف هر که دل بر وی نهاد
چون بديدی خصم خود می‌پروريد
شاه غازی خسرو گيتی‌ستان
آنکه از شمشير او خون می‌چکيد
گه به يک حمله سپاهی می‌شکست
گه به هويی قلبگاهی می‌دريد
از نهيبش پنجه می‌افکند شير
در بيابان نام او چون می‌شنيد
سروران را بی‌سبب می‌کرد حبس
گردنان را بی‌خطر سر می‌بريد
عاقبت شيراز و تبريز و عراق
چون مسخر کرد وقتش در رسيد
آنکه روشن بد جهان‌بينش بدو
ميل در چشم جهان‌بينش کشيد

(14)

بر سر بازار جانبازان منادی می‌زنند
بشنويد ای ساکنان کوی رندی بشنويد
دختر رز چند روزی شد که از ما گم شده‌ست
رفت تا گيرد سر خود، هان و هان حاضر شويد
جامه‌ای دارد ز لعل و نيمتاجی از حباب
عقل و دانش برد و شد تا ايمن از وی نغنويد
هر که آن تلخم دهد حلوا بها جانش دهم
ور بود پوشيده و پنهان به دوزخ در رويد
دختری شبگرد تند تلخ گلرنگ است و مست
گر بيابيدش به سوی خانه حافظ بريد

(15)

برادر خواجه عادل طاب مثواه
پس از پنجاه و نه سال از حياتش
به سوی روضه رضوان سفر کرد
خدا راضی ز افعال و صفاتش
خليل عادلش پيوسته بر خوان
وز آنجا فهم کن سال وفاتش

(16)

بر تو خوانم ز دفتر اخلاق
آيتی در وفا و در بخشش
هر که بخراشدت جگر به جفا
همچو کان کريم زر بخشش
کم مباش از درخت سايه فکن
هر که سنگت زند ثمر بخشش
از صدف ياد دار نکته حلم
هر که برد سرت گهر بخشش

(17)

زان حبه خضرا خور کز روی سبک روحی
هر کاو بخورد يک جو بر سيخ زند سی مرغ
زان لقمه که صوفی را در معرفت اندازد
يک ذره و صد مستی يک دانه و صد سيمرغ

(18)

مجد دين سرور و سلطان قضات اسماعيل
که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق
ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف
که برون رفت از اين خانه بی‌نظم و نسق
کنف رحمت حق منزل او دان و آنگه
سال تاريخ وفاتش طلب از رحمت حق

(19)

بلبل و سرو و سمن ياسمن و لاله و گل
هست تاريخ وفات شه مشکين کاکل
خسرو روی زمين غوث زمان بواسحاق
که به مه طلعت او نازد و خندد بر گل
جمعه بيست و دوم ماه جمادی الاول
در پسين بود که پيوسته شد از جزو به کل

(20)

سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر شهرياری برقرار و بر دوام
سال خرم فال نيکو مال وافر حال خوش
اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام

(21)

سرور اهل عمايم شمع جمع انجمن
صاحب صاحبقران خواجه قوام الدين حسن
سادس ماه ربيع الاخر اندر نيمروز
روز آدينه به حکم کردگار ذوالمنن
هفتصد و پنجاه و چار از هجرت خيرالبشر
مهر را جوزا مکان و ماه را خوشه وطن
مرغ روحش کاو همای آشيان قدس بود
شد سوی باغ بهشت از دام اين دار محن

(22)

دلا ديدی که آن فرزانه فرزند
چه ديد اندر خم اين طاق رنگين
به جای لوح سيمين در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگين


پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید