نقل است روزی پیری جاهل این مطلع شیخ ناصر علی سهرندی را می خواند:
الهی ذره ای دردی به جان ریز
شرر در پنبه زار استخوان ریز
سرخوش چون این بشنید به طرز ریشخند بر وی خواند:
چرا این حاجت از حق خواهی ای یار
توانم کرد من هم این قدر کار
که مشتی خس به اتش بر فروزم
همه موی سرو ریشت بسوزم
|