برو ای بهار زيبا که من از تو بی نيازم
ز تو کرده بی نيازم ، رخ يار دلنوازم
تو و غنچه های خندان،من و خنده های جانان
تو و سرو و جويبارت، من و ناز سرونازم
تو و آهوان مستت ، تو نرگسان شهلا
من و چشم مست يارم، که نموده نغمه سازم
به گلی که خار دارد تو چه افتخار داری؟
به رخش نگه کن که خبر شوی زِ رازم
چو نشيند او به چشمم که شدم به بت پرستی
چو به قبله ام در ايد کند آتشين نمازم
نخورد نجف فريبت به شکوه و جلوه تو
برو ای بهار زيبا که من از تو بی نيازم
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )