به نظر مانوشتن برای فرد یك حسن محسوب می شودوصد البته بهتركه آن فرد معلم باشد.
حتی معتقدیم معلما ن بایدراننده قطار "واژه های مرسل "باشند، زیرا در دو راهی هاوجاده های پیچ در پیچ وگونه گون ممكن است این وسیله نقلیه عمومی،كه افرادی هم بعضی اوقات شیشه هایش را نشانه می روند، واژگون شود ودر این میان، سهم معلمان ودبیران دلسوز كه لباس فاخر ادبیات وانشا را پوشیده اند بسی سنگین تر است زیرا با فرهنگ وعلم وتاریخ ومذهب و...... سرو كار دارند ومگر نه این است كه او"این كهن بوم وبر را دوست دارد؟!"در زنگ انشا تكیه بیشتر بردوش انشا است یعنی درست بر خلاف جریان آب.آب كه نه مرداب !!ولی به قول سلمان هراتی:"مرا باركود مرداب ها كاری نیست" وبه بیان دلنشین دكتر شفیعی :
حسرت نبرم به خواب آن مرداب كه ارام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باكم ازطوفان دریا همهعمرخوابش اشفته است.
نمونه ای از انشادانش آموزان:
زندگی به شیرینی انار سرخ بر روی درختی تنومند است كه گاه گاهی ازاین دانه های شیرین وآبدار میخوریم وولذت می بریم خداوند را به خاطر این همه نعمت شكر میگوییم.
پسركی با دوچرخه ی خودآمد وازكنارپنجره ی حصیری كلاس ما رد شد وزنگش رابه صدا در آورد، آن روززنگ آخر بود وبچه ها مانند لشكریان شکست خورد، خسته وخواب آلودبودند.وقتی صدای زنگ راشنیدند مانند سربازان پادگان ازجا پریدند ومرتب ومنظم شدند.
یك دفعه یكی از بچه ها گفت :صدای زنگ دوچرخه، انشا بنویسیم؟ ومعلم قبول كرد وبچه ها پسر را ناله ونفرین كردند وبا تمام سختی ومشكلات انشا رانوشتند.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )