نمایش پست تنها
  #122  
قدیمی 10-02-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خیلی وقته که شعرامو جایی نمیذارم
امروز اما به رسم دلتنگی یک غزل قدیمی ...


از حرف های کوچه وُ بازار دلگیرم

از طعنه وُ تهمت وَ هی انکار دلگیرم

من توی این متر مربع با خودم تنهام !

از پچ پچ هر روزه با دیوار دلگیرم

او توی خواب هر شبم هی گفت می آیم

از خواب , از او , از وعده ی دیدار دلگیرم

هر شب تب وُ پاشویه وُ هذیان ِ پی در پی

از قرص های خواب ِ لاکردار دلگیرم

دیگر هوایم سبز وُ آرام وُ بهاری نیست

از بوی گندم , عطر شالیزار دلگیرم

از آینه .. از من که تویش دیگری هستم

وقتی شکست وُ هی شدم تکرار دلگیرم

صدبار گفتم دل بریدم , برنمی گردم !

ار توبه وُ از قول وُ استغفار دلگیرم ...

غزل

90/4/15
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید