نمایش پست تنها
  #28  
قدیمی 02-19-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

روزی در یک دهکده کوچک ، معلم مدرسه از دانش آموزان سال اول خود خواست تا تصویری از چیزی که نسبت به آن قدردان هستند ، نقاشی کنند .
او با خود فکر کرد که این بچه های فقیر حتماً تصاویر بوقلمون و میز پر از غذا را نقاشی خواهند کرد ، ولی وقتی « داگلاس » نقاشی ساده کودکانه خود را تحویل داد معلم شوکه شد،
او تصویر یک « دست » را کشیده بود ، ولی این دست چه کسی بود ؟
بچه های کلاس هم مانند معلم از این نقاشی مبهم متعجب شده بودند ، یکی از بچه ها گفت : من فکر می کنم این دست خداست که به ما غذا می رساند . یکی دیگر گفت : شاید این دست کشاورزی است که گندم می کارد و بوقلمون ها را پرورش می دهد .
هر کس نظری می داد.
تا این که معلم بالای سر داگلاس رفت و از او پرسید : این دست چه کسی است ، داگلاس ؟
داگلاس در حالی که خجالت می کشید ، آهسته جواب داد : خانم معلم ، این دست شماست .
معلم به یاد آورد از وقتی که «داگلاس» پدر و مادرش را از دست داده بود به بهانه های مختلف نزد او می آمد تا خانم معلم دست نوازش بر سر او بکشد .
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید