چند شعر بهاری از فرهاد کریمی
چند شعر بهاری از فرهاد کریمی
چند شعر بهاری از مجموعه ی (( دستِ خالی ، ۱۳۸۳ )) فرهاد کریمی
بانوی باران های ناتمام
ردیف ردیف پروانه
در مسیر آمدنت چیده ام
بانوی باران های ناتمام!
بیا و بهار مرا
پرا از شکوفه کن
بدرقه
نگاهی حسرت بار
کاسه ای اشک
رفتنم را چه فقیرانه بدرقه کردی
مثل آسمانی که ستاره هایش را گم کرده باشد!
نمی دانم
چقدر دلم برایت تنگ می شود؟
ولی بهار برمی گردم
تو بهار را می شناسی؟!
بهار بی پرنده
بهار آمد و
یک مُشت پرنده
در آسمان دلم پاشید
تو آمدی پرنده ها رفتند
من ماندم و تو و بهاری بی پرنده!
نفسِ برگ
پاییز می وزد و
باد با شلاق های سردش
از این سو و آن سو
بر سر و روی درختان می کوبد
برگ
آه،
برگ ناگزیر نفس های آخرش را
تا بهار حبس می کند.
ای بهار
شکوفه هایت را ای بهار
بردار و برو
پیش از تو
پیش از طراوتت
این باغ
زیر شلاق های ناجوانمردانه ی باد
جان سپرده است!
منبع : وب سایت بلوط
__________________
چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم
ویرایش توسط مهبا : 03-27-2012 در ساعت 01:11 AM
|