اينجا براي از تو نوشتن هوا كم است دنيا براي از تو نوشتن مرا كم است اكسير من نه اينكه مرا شعر تازه نيست من از تو مي نويسم و اين كيميا كم است دريا و من چه قدر شبيهيم گرچه باز من سخت بي قرارم و او بي قرار نيست با او چه خوب مي شود از حال خويش گفت دريا كه از اهالي اين روزگار نيست امشب ولي هواي جنون موج مي زند دريا سرش به هيچ سري سازگار نيست اي كاش از تو هيچ نمي گفتمش ببين دريا هم اينچنين كه منم بردبار نيست