نمایش پست تنها
  #32  
قدیمی 03-13-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من علم ادبياتي ندارم بنا براين عذر ميخوام اگر از نظر وزن يا سبك يا از هر نظر ديگري مشكل دارد.......
..
.
.
.


معشوقه ام بار دگر بر اين و آن پنهان كنم
دل را ز نام اين و آن در پيشِ او عريان كنم

چون غنچه اي , رويِ گلي در اندرون پرورده ام
خوش من بسوزم در درون تا روي او خندان كنم

اويم من است يا من چو او , شد عقل ِ من در ره زبون
زين واقعه خندد به من , من چشم خود گريان كنم

بر دل بگردم روز و شام يعني كه درد ِ اشتياق
تا كه بخواهم گنج جان گويد دلت ويران كنم

تيغي ز او آيد به پا , يعني بيا بر سوي ما
با پاي ِ لنگ خوش ميدوي ؟! , بر سوي جان دوان كنم

حيرت بكَرد و عقل گفت بس بي خِرَد افتاده اي
گفتم چه ميگويي تو خام؟ آنچه بگويد آن كنم

بر تيغ ديدم زو اثر , بويي كشانيدم به شه
از ضربت جانانه اش خود را چنين رقصان كنم

در پشت اين نقل و بيان معشوق مانَد در نهان
گويد چو جان بيرون شود , شايد كه خود عيان كنم

آنجا نباشم در ميان, او خود ببيند خود عيان
خويشم زين هوس بسي از خويشتن نهان كنم

بس خواندم از دام و رهش آن تيغ ِ همچون سپرش
ليكن توانم نيست آن كز عشق ِ او بيان كنم

آريانا
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید