02-03-2011
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رضاشاه : (( دانشگاه چه بدرد این مملکت میخورد ؟ ))
من و حمکت هر دو از برخورد رییس تعلیمات عالیه ناراحت شدیم . حکمت تنها راه چاره را در این دید که با خود شخص رضا شاه صحبت کنیم . حکمت با تلاش زیاد از رضا شاه وقت ملاقات گرفت همه از روبرو شدن با رضاشاه وحشت داشتند . من نیز نگرانی زیادی را در خود حس میکردم ولی فقط به این خاطر که دانشگاهی تاسیس شود و از اروپایی ها بیش از آنچه بود عقب نیفتیم به دیدن شاه رفتم . حدید نیم ساعت پیرامون طرح و پیشنهادم با شاه صحبت کردم . شاه به دقت به حرفهایم گوش داد ولی در پایان گفت : (( همه این توضیحات شما درست ، ولی بگو ببینم این دانشگاه به چه دردی میخورد ؟))
فکر کردم با چند مثال میتوان اهمیت دانشگاه را برای او مشهود کنم پس مثال هایی آوردم و توضیح دادم و شاه نیز کاملاً گوش کرد . پس از آنکه حرفهایم تمام شد به من گفت : (( به حکمت بگویید قانونش را بنویسد و به مجلس ببرد ))
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|