واسازی (یک ترجمه دیگر)
واژه واسازی یا ساختار شکنی (deconstruction) نظریهٔ دربارهٔ «معنای» متون است که توسط دریدا ارائه شدهاست. دریدا میخواهد بگوید ««این است» یا «آن نیست» همه کشک است. شما دربارهٔ هیچ چیزی که نشانهای در یک متن باشد نمیتوانید بگویید «این است» یا «آن است. معنای هر نشانه (واژه) در یک متن، مثلاً در ساختمان یک جمله، برما معلوم میشود. اما ساختمان جمله آن قدر تغییرپذیر است، و رابطهٔ اجزاء این ساختمان نیز ،که هیچ معنای ثابتی برای هیچ چیز باقی نمیماند. به همین دلیل، چیزی به نام» درون متن «و» بیرون متن " نیز وجود ندارد و معنا متن آن قدر ثکثیر میشود که شما نمیتوانید هیچ معنای مشخصی را برای هیچ چیزی قائل شوید». احساس میکنم برای ورود به این جدال نیازمند بررسی توصیف ارائه شده توسط حنایی کاشانی از نظریه واسازی میباشیم. برخلاف برداشت ایشان، نظریه واسازی را باید در گستره وسیع تری دید. واسازی، صرفاً نظریهٔ درباره معنا نیست بلکه واسازی بدنبال نفی هژمونی و سلطهاست. و ادعای معناداری از نظر دریدا، شکلی از بسط سلطه و هژمونی است که متن آن را تحقق میبخشد.اگر دریدا به مساله معنا در متن میپردازد بدان خاطر است که سلطه و هژمونی نهفته در معنای مدعی حقیقت را متزلزل نماید. بعبارت دریدایی، تلاش وی برانداختن دوگانههایی همچون صدق / کذب است که از طریق و بهوسیله آنها ادعای حقیقت نهادینه و بسط مییابد. و امکان سلطه و هژمونی یک روایت را بر کنش فردی و اجتماعی فراهم میسازد.
این برداشت از واسازی باعث میگردد که «واسازی» از نظریهٔ در باب معنا فراتر رفته در گستره اجتماعی – سیاسی کاربرد یابد.دراینصورت واسازی، تلاشی برای برانداختن هر ادعایی است که سعی میکند با ادعای حقیقت و یگانگی خود را مشروع و توجیه نماید.
در چنین برداشتی از واسازی، ما شباهتهایی را میان «بت شکنی» و «واسازی» مییابیم. بت شکنی، نیز، برانداختن هژمونی و سلطه یک آیین است که به صورت بت و الگو ی کنش، سلطه خود را بسط دادهاست.
زمانی که ابراهیم بت میشکند در برابر اعتراض قوم خود که «چرا به خدایان آنها آسیب زدهاست» تضاد و ابهام نهفته در کلام آنها را آشکار میکند. وی بی معنایی کلام آنها را نمایش میدهد. چگونه ممکن است خدا(ی برتر)، آسیبپذیر (ناتوان) باشد؟ بدین طریق میان معنای نهفته در واژه خدا و آسیب پذیری، تضادی را نمایش میدهد و باعث تزلزل در معنایی میگردد که آنها از واژه خدا اراده میکنند. در چنین، تعبیری از واژه «بت شکن» ما شاهد نزدیکی آن با رویکرد «واسازی» میباشیم.
اگرچه، بت شکنی ابراهیمی به نوعی واسازی مینماید اما دارای عنصر دیگری است که در تضاد با واسازی قرار میگیرد. ابراهیم اگرچه دغدغه انکار سلطه و هژمونی معنای نهاده شده در آیین بت پرستی را بر زندگی بشری دارد اما، دغدغه نفی «هرگونه سلطه و هژمونی» را ندارد. او همانند پاکدینان مسیحی، بدنبال خلوص و سلطه حقیقی است. دغدغه آنها تبیین سلطه مشروع است. لذا، اگر ابراهیم سلطه خدایان دست ساز را بر میاندازد انگشت اشاره خود را به سمت خدای یکتا نشانه میگیرد و در برابرش سجده میکند. لذا، واسازی در سنت بت شکنی گذرگاهی برای حرکت از سلطه غیرحقیقی به سمت سلطه حقیقی است.
اما، همان گونه که گفته شد واسازی به تعبیر دریدایی، انکار دوگانه حقیقی / غیر حقیقی است. وی میخواهد با حرکت به سمت افقی اندیشی، تمامی معانی را در یک سطح ارزیابی نماید و در نتیجه کثرت معانی را جانشینی برای جستجوی معنای مقبول و حقیقی قرار دهد.
لذا، میتوان به تعبیر دریدایی گفت که: معنای «واسازی» هم اینست و هم این نیست. واسازی، هم نوعی بت شکنی است و هم نیست.
|