نمایش پست تنها
  #4  
قدیمی 09-14-2011
KHatun آواتار ها
KHatun KHatun آنلاین نیست.
کاربر فعال ادبیات جهان
 
تاریخ عضویت: Mar 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 210
سپاسها: : 86

250 سپاس در 115 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نقد سنتی-traditional approach

از دهه ی 30 تا قرنِ بیستم، نقدِ سنتی شیوه ی رایج در مطالعه ی ادبیات بود. در این روش، خودِ اثر در درجه دومِ اهمیت قرار دارد و اهمیتِ آن هم بیشتر به عنوانِ " پس زمینه" است. این دیدگاه باعث شد که اثرِ ادبی به عنوانِ بیوگرافی یا تاریخ مورد مطالعه قرار گیرد نه هنر.
انواعِ نقدِ سنتی

1. نقد تاریخی-بیوگرافی
با اینکه این شیوه ی نقد در طولِ سالها دستخوشِ تحولاتِ فراوانی شده است، اما اصولِ اولیه ی آن، یعنی جبرِ موروثی و محیطی، به قوتِ خود باقیست. این دیدگاه اثرِ هنری را بازتابِ زندگیِ نویسنده در زمانی خاص و یا بازتابِ زندگیِ کاراکترهایِ داستان در زمانی خاص می داند. تنها وقتی یک رمانِ تاریخی را می فهمیم که از حوادثِ زندگیِ نویسنده ی آن، شرایط جامعه در زمانِ نگارشِ اثر و مکانِ زندگیِ نویسنده آگاه باشیم. رمانهایی چون داستانِ دوشهرِ چارلز دیکنز، خوشه هایِ خشمِ جان اشتاین بک و آیوانهو اثرِ سر والتر اسکات به ترتیب با آگاهی از انقلابِ فرانسه، رکودِ اقتصادی در آمریکا و بریتانیایِ انگلو-نورمن بهتر درک می شوند و مسلما خواننده هم علاقه ی بیشتری به پیگیریِ حوادثِ آن پیدا می کند. این در موردِ رمانهایِ ایدئولوژیک هم صدق می کند. کلبه ی عمو تام اثرِ هریت استو و اختاپوس اثرِ فرانک نوریس شناختِ کافی از شرایطِ اجتماعی قبل از جنگ داخلی آمریکا و گشترش راه آهن در اواخر قرنِ 19 را می طلبد. نقدِ جامعه و سیاست در شعر هم دیده می شود. بسیاری از اشعارِ ویلیام بلیک فریادِ اعتراض است علیهِ سرکوبِ فرد توسطِ جامعه و بی تفاوتیِ دولت مردان نسبت به سربازانِ جنگ و بسیاری مسائلِ اجتماعیِ دیگر. در نتیجه تقریبا هر اثرِ ادبی تحتِ تاثیرِ شرایطی خارج از متن نگاشته شده که اگر بررسی و کشف شوند دایره ی معنائیِ آن گسترش پیدا می کند.

2. نقدِ اخلاقی-فلسفی
سابقه ی نقدِ اخلاقی-فلسفی به یونانِ باستان و منتقدانِ روم بازمی گردد. برایِ مثال افلاطون، اخلاق گرایی و اصالت فایده را مورد تاکید قرار می داد و هوراس، تعلیم و لذت را. از جمله معروف ترین مفسرانِ آن در دوره ی نئوکلاسیسیم ادبیاتِ انگلستان، دکتر ساموئل جانسون است. وی و هم قطاران او معتقد بودند ادبیات علمی کاربردی است که هدفِ آن باید آموزشِ مسائلِ اخلاقی و کاوش در مسائلِ فلسفی باشد. آنها ادبیات را باتوجه به عقایدِ فلسفیِ یک دوره یا یک گروه تفسیر می کردند. از نظرِ آنان، تنها با شناختِ اگزیستانسیالیسم می توان آثارِ سارتر و کامو را خواند و درک کرد. متیو آرنولد، منتقدِ ادبیِ دوره ی ویکتوریا، نظری مشابه دارد. او اصرار داشت که یک شاهکارِ ادبی باید لحنی جدی داشته باشد و شعر باید به مسائلِ مذهبی بپردازد. در هرکدام از این روشها، منتقدی که با دیدی اخلاقی به ادبیات می نگرد کاملا از فرم، آرایه هایِ ادبی و سایرِ مسائلِ زیباشناختی غافل نیست، اما آنها را در درجه دوم اهمیت قرار می دهد. اولویت با آموزش هایِ اخلاقی و فلسفی است. منتقدی که روشِ اخلاقی-فلسفیِ نقد را به کار می گیرد سعی بر این دارد که آنچه از طریقِ متن تعلیم داده می شود را کالبدشکافی کند. اهمیتِ اثر تنها بدین طریق مشخص می شود.

به کار بردنِ شیوه هایِ نقدِ سنتی جلویِ تفسیرهایِ اغراق گونه را می گیرد. خواننده ای که از معنایِ سطحیِ اثر فراتر نمی رود حداقل بخشی از معنایِ آن را دریافته است در حالیکه خواننده ای که تفسیرهایِ اغراق گونه ورایِ خودِ متن دارد حتی آن معنایِ سطحی را هم دریافت نمی کند. با اینکه در نظرِ بسیاری از منتقدانِ عصرِ جدید، شیوه هایِ نقد سنتی ناقص و خالی از روحِ خلاقِ هنری است و علومِ جدیدی چون روان شناسی و انسان شناسی را نادیده می گیرد، اما برایِ دوری جستن از خرافه انگاریِ ادبیات و قاعده مند کردنِ نقدِ ادبی گامی موثر بوده است.
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید