اشک من Lyrics
ای اشک غم بیا و یاری کن
خون دلم ز دیده جاری کن (2)
خوشکیده شد جوانه ی جانم
این کشته را تو اب یاری کن
بیا برادر سر به شانه ام بگذار
که تو بنالی سر و من بگریم زار
ایوای غم در اشک من پیداست
سوز دله من از سخن پیداست
اینجا بریده گر نمی روید
از افتی که در شمم پیداست
نه سایه ی سردی که کسی در ان بیاسیاد
نه شوق خوشحالی که لبی به خنده بگشاید
نه عابری پیداست نه کاروان مانده
نه خیمه ای پیداست نه سایبان مانده
به سرخی خونی که تا ابد جاریست
شقایقی پرپر به پای هر خاریست