سیر
آن دل که تواش دیده بُدی ، خون شد و رفت
و ز دیدهء خون گرفته ، بیرون شد و رفت
روزی ، به هوای عشق ، سیری میکرد
لیلی صفتی بدید و بیرون شد و رفت ...
__________________
.
.
ای مردمان ای مردمان از من نيايد مردمی
ديوانه هم ننديشد آن كاندر دل انديشيده ام .
«اگر تنهاترین تنهایان جهان باشم خدا با من است» «او جانشین همهء نداشتنهای من است» «معلّم شهید دکتر علی شریعتی»
تا عاقل به دنبال پل می گشت
دیوونه از رودخونه گذشت ...
|