سلام بر خدمت عزیزانی که در هر جای این کره ی خاکی ، عرایضم را می خوانند و یا
می شنوند.خدا را بسیار سپاسگزارم که عمری را مقرّر فرمود تا دلهای خدایی ،
مهلت همراهی زلال را در یکسال گذشته با آرامش کامل داشته باشند.
چنانکه مستحضرید، « زلال » در دوّم بهمن ماه سال یکهزارو سیصدو هشتاد
و هشت هجری شمسی با عنایت خدا بر عالم ادبیات تحویل داده شده است.
اجازه بفرمایید در خصوص اینکه چگونه شد تا ماجرای زلال به پیش آمد چند کلامی
اشاره ای داشته باشم و سپس نکات مهمی دارم که شنیدنشان خالی از لطف
نخواهد بود .
اینجانب تلاش در زمینه ی ادبیّات را بر خود تکلیف می دانم و از همراهان و دوستان
عزیزی که در طول این یک سال با زلال بودند و زحماتی را متحمل شده اند ،
متشکرم و خواهشمندم که زلال را با اشتیاق تمام ادامه داده و با امیدواری تمام
بر زیبائی ادبیات بیفزایند.
از دوران کودکی، عبارت « زلال » برایم آشنا می آمد.بطوری که هیچوقت معنای لغوی
اش نیز مرا قانع نمی کرد.
مثلاً نمی توانستم بر خود بقبولانم که معنای واقعی « زلال » آنطوری که لغت نامه ها
نوشته اند ، « آب صاف و گوارا » باشد. بعدها در مجلات و شعرهای نشریات هم که
واژه ی « زلال » را می دیدم برای این کلمه ی زیبا ، بسیار متحیّر می شدم. نمی
دانستم که چرا این کلمه برایم جور دیگر می آید و انگار برایم برق و چشمک می زند!
من در نه سالگی کل قرآن را یاد گرفتم و از آن وقت بر عالم شعر وارد شدم.
اما کلمه ی « زلال » را با اینکه مورد توجه ام بود در شعرهایم استفاده نمی کردم.
و با این حال برایم عجیب بود و از دیدنش احساس دیگری برایم دست می داد
که غیر قابل توصیف است. تا اینکه در سال یکهزارو سیصد و هشتاد و هفت،
یک سایت اختصاصی به نام « دادا » باز کردم
و بالای صفحه ی اولش نوشتم : « من شاعر شعرهای زلالم. غزل هایم را در
تلاطم امواجم بنوشید و شعرهای زلالم را با چشم بسته بخوانید. »
(
www.dadabilverdi.ir )
از دوستان می پرسیدند که منظورت از « شعر زلال » چیست ؟! آیا همان غزلهایت
هست؟!
جواب می دادم که در راه است و منظورم از زلال ، شعرهای موجودم نمی باشد. اما
می دانم که یک اتفاقی در این خصوص خواهد افتاد. این حرفها را می گفتم و خودم
نیز می ماندم که چه می گویم ؟!
عجیبتر اینکه، من در آن سایت ، هنوز از چیزی خبری نشده، صفحه هم باز کرده و
برای زلال ، جا رزرو کرده ام!!! خودم معطل بودم بر این حال بی اختیار! ( نام صفحات
را نگاه: شعرهای زلال به همه ی زبانهای دنیا(!)....شعرهای زلال قابل ترجمه ی
فوری.... ) الآن که این عنوانها را می بینم در تعجّب می مانم و باز هم معطل و
حیرانم که یعنی چه !؟
چیزی که در ذهن من بود،تصور نمی کردم که این چنین قالب شعری
از روی حساب و کتاب باشد
چیزهایی بود الکی . خودم نیز معطل بودم که چطور شد بدون اینکه در
دستم متاعی و نشانی داشته باشم ، یکسال گفتم : « من شاعر شعرهای زلالم.
غزلهایم را در تلاطم امواجم بنوشید و شعرهای زلالم را با چشم بسته بخوانید!»
هنوز هم از جمله ی « با چشم بسته بخوانید » چیزی سر در نمی آورم و معنایش
بطور کامل برایم کشف نشده است... می گویم یعنی چه ؟!
یعنی چه با چشم بسته بخوانید؟!!
سر انجام اینکه در یکی از پارکهای تبریز به تنهایی قدم می زدم ، متوجّه شدم که
بی اختیار و آرام و فی البدیهه سروده ای می خوانم و عباراتی را زیر لب
زمزمه می کنم.
و از چینش کلماتم، ترانه ای در آهنگی روان و بی نظیر تولید می شود.
برایم عجیب آمد. ترنّم را پشت سرهم تکرار کردم که از یادم نرود و بلافاصله
به تلفن همراهم ضبط کردم.
دوباره از طریق ضبط تلفن همراهم به آوازم گوش دادم دیدم
انگار کلمات در موسیقی خاصّی به رقص می آیند . احساس کردم که آهنگم
تلاطم دارد و مثل موج بر می خیزد و می افتد!!
دیدم خط آواز در یک خط یکسان مثلثی صعود می کند و در همان خط نیز
بر می گردد!!!
بعد نشستم همان را بر روی کاغذ در آوردم دیدم ظاهرش هم انگار به مثلثی
می ماند و شبیه کوه است. و سطرها بسیار منظم و بدون هیچگونه سکته ی
هجایی. و در یک خط منظم عروضی که انگار از قبل طراحی کرده و به مغزم
گذاشته بودند!
و بدین طریق عین شعری که برایم الهام شد و اکنون نیز با آواز خودم
در تلفن همراهم نگهداشته ام اینست: