سوار اتوبوس شدم، رفتم تو، قسمت آقایون پیش یه آقایی نشستم و از
خستگی خوابم برد، نزدیک مقصد دیدم زانوم درد میکنه فهمیدم آقایه کناری
3-2 بار با کیفش کوبیده تو پام تا بیدارم کنه چون میخواست پیاده بشه و
من جلوش رو گرفته بودم، خیلی شاکی نگاش کردم، راننده هم بالا سرم بود.
آقاهه گفت : ببخشید خانم 5 بار صداتون کردم نشنیدین، ترسیدیم. اعتراف
میکنم برای اینکه ضایع نشم که مثل خرس خواب بودم وانمود کردم که کَر
هستم و با زبون کر و لالی و طلبکارانه عصبانیتم رو نشون دادم، مرد بیچاره
اینقدررررر ناراحت شده بود 10 دفعه با دست و ایما و اشاره از من معذرت
خواهی میکرد!!
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
|