نمایش پست تنها
  #43  
قدیمی 02-09-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض



اندرزنامه ي اردشير بابكان

اندرزنامه ي اردشير بابكان پس از اوستا كهنترين نوشته اي است كه به صورت كتاب از روزگار پيش از اسلام برجاي مانده است. اين اندرزنامه را ابوعلي مسكويه در كتاب تجارب الامم (آزمايشهاي مردمان) به زبان عربي برگردانده و فردوسي آن را به زبان شعر در شاهنامه آورده است. اندرزنامهي اردشير را ميتوان منشور سياسي ساسانيان دانست كه فرمانرواياني مانند خسرو انوشيروان با پيروي از آن توانستند در كشورداري سرآمد فرمانروايان روزگار خويش شوند. در اينجا بخشهايي از اين اندرزنامه از روي ترجمهي دكتر ابوالقاسم امامي (سروش، 1368) بازنويسي و عنوانبندي شده است.



ز دانا سخن بشنو اي شهريار جهان را بدين گونه آباددار


1. راستي
شاه را نسزد كه دروغ گويد كه كسي به دروغ گفتنش ناگزير نسازد. پيشينيان گفته اند درستي شهريار براي مردم از فراواني بهتر است. شاه اگر نزديكان خويش را راست آرد، هر يك از آنان نيز با نزديكان خويش چنين كنند تا سرانجام همگي مردم راست آيند. بدانيد شهريار تا آنگاه كه راست آوردن ويژگان را آغاز نكند، نبايد درانديشه ي راست آوردن توده ي مردم برآيد و شاه اگر نادرست باشد به كه فرمان نراند.
2. دورانديشي
پيشينيان گفته اند دگرگونيها آنگاه روي دهند كه به روزگار خوش گمان باشيم. پادشاهاني بوده اند كه در سربلندي به ياد خواري و در آسودگي به ياد نگراني و در شادي به ياد اندوه و در سرمستي به ياد تودهي مردم و در توانايي به ياد ناتواني بوده اند و دورانديشي در داشتن همه است. از پادشاهاني نباشيد كه نه تنها كاري نكردند كه كارهاي نيك گذشتگان را تباه كردند و كشور را براي آيندگان ويران برجاي نهادند.
3. ميانه روي
بدانيد روزگار شما را به چند خوي وا دارد: بخشندگي تا آنجا كه كار به ريخت و پاش انجامد، سختگيري تا كار به زفتي كشد، شكيبايي تا به كودني رسد، گزكجويي تا به سبكسنگي انجامد، زبانبازي تا به ژاژخوايي كشد، خاموشي تا به گنگي نزديك شود. شاه بايد كه در هريك از اين خويها تا آنجا كه نكوست پيش رود و چون به مرز رسد، بايستد و خويشتن بدارد و پايفراتر ننهد.
4. برنامه ريزي
شاه اگر براي كار و بيكاري و خوردن و آشاميدن و دانش اندوختن و خوشگذراني برنامه نهد، كارها به گاه خويش انجام گيرد و پيش و پس نشود و كارهاي امروزش از كارهاي فردا باز ندارد. از نابساماني كارها دو زيان برخيزد: يكي آن كه خرد كاستي گيرد كه اين سختتر است. ديگر، ناتواني تن كه از كمبود در خوراك و جنبش پديد آيد. بدانيد كه زيور شاهان در بساماني كارهاي روزانهشان باشد.
5. پرهيز از چاپلوسان
بدانيد كه شاه بايد از چاپلوسان بيشتر از آنان كه از وي دوري كنند، بترسد و از ويژگان بد بيش از تودهي بد بپرهيزد. نيك ميدانم كه شما فزون بر كار شهرياري گرفتار همسران، فرزندان، وزيران، همنشينان و دوستان نيز خواهيد بود. از اينان جز اندكي از ايشان، پرهيز كنيد كه كاري اگر كنند براي گرمي بازار امروز و زندگي فرداي خويش است، و خويشتن را تودهي مردم دانند و توده را جز ويژگان كه خود از آنان باشند نشناسند. ..
6. رايزني با مردم
بدانيد اگر شهريار به كساني جز ويژگان نيز روي آرد و جز وزيران را نيز به خود نزديك كند و از آنان سخن بشنود، درهايي تازه بر او گشاده شود و از آنچه بر وي پوشيده مانده بوده است، آگاه شود. چه گفتهاند: هر گاه شهريار از آنان كه هنوز استوارشان نميدارد پرهيز كند، پردهي تاريك بيخبري بر او افتد. نيز گفتهاند: هرچه مردم از شاه دورتر، وزيران آسودهتر.
7. فرهنگسازي
بدانيد شهرياري از دو جاي آسيب ببيند: يكي از چيرگي دشمن و ديگري تباهي فرهنگ. بدانيد رزمتان با مردم ديگر پيش از جنگيدن با فرهنگ نادرستي كه در مردم خودتان است، اين نه پاسداري كه از دستدادن است. با دلهايي كه يكرنگ نيستند و دستهايي كه دشمن يكديگرند با دشمنان چگونه ميرزميد؟ بازداشتن دشمن و پايداري و پاسداري از مرز، انجام نپذيرد مگر به فرهنگ نيك و راهبردي درست.
8. كارآفريني
بدانيد كه نابودي شهرياريها از سستي در گماردن مردم به كارها و پيشههاي شناخته است. اگر بيكاري در مردم فزوني گيرد، در كارها بنگرند و در ريشهها بينديشند و از آنجا كه سرشتها گوناگون است، از گونهگوني منشها، روشهاي ناهمگون برخيزد و از ناهمگوني روشها، دشمني و كينهتوزي و خردهگيري. از ناهمسازي مردم دشواري ديگري برخيزد و آن اين كه شاه از همداستان كردن ايشان درماند.
9. نقدپذيري
بدانيد كه چيرگيتان تنها بر تن مردم است كه شاهان را بر دلها دستي نيست. شما هرگز نتوانيد كه زبان مردم را از بدگويي و نكوهش خويش بسته نگاه داريد، چنانكه زشت را نتوانيد زيبا سازيد. بنابراين، هر كسي از شما بخواهد شيوهاي برگزيند كه از وي جز به نيكي ياد نكنند، چشماني بر خويش بگمارد تا در آگاهي بر كاستيهاي خويش، از مردم كشور پيش افتد.
10. مهرورزي ..
برترين رهبري گشودن دو در براي مردم است: يكي در دلسوزي و مهر و بخشندگي و چشمپوشي و گشادهرويي و ديگري در تندي و بيم دادن و سختگيري و پافشاري و ترشرويي. من هر دو را در مهر مينامم چه گشودن در ناخوشايند در كنار در خوشايند، به بستن در ناخوشايند بهتر ميانجامد. بدانيد كه خوشي شهرياران درست در مهر ورزيدن به مردم است و هر كه بدخواه همهي مردم باشد، دشمن خويش است.

سخن پاياني
«در گذشته شهرياراني بوده اند كه تاريكيها را به روشن كردن و بازنمودن و بيكاريها را با كار فرمودن چون رسيدگي به تن و پيراستن مو و گرفتن ناخن و شستن چرك و زدودن بوي تن و درمان دردهاي آشكار و نهان، به گردن خويش داشته اند. پادشاهاني بودهاند كه درستي شهرياري را از درستي تن خويش بيش ميخواستهاند و نام نيكي كه برجاي مينهاده اند، خوشترشان ميبود تا ستايشي كه هم در زندگي به گوش ميشنيده اند. اينان از پي يكديگر و بر همين شيوه چنان آمده اند كه گويي همه يك شاه بوده اند و با يك جان زيسته اند كه پيشين، راه پسين هموار كرده و پسين، شيوه ي پيشين را استوار داشته است.»
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید