نمایش پست تنها
  #26  
قدیمی 04-29-2013
li@
Guest
 
نوشته ها: n/a
پیش فرض

آلسكاي اسكيمو آلسكاي!!!.....كريه بهاره بستني!!

آلسكاي اسكيمو آلسكاي!!!...اين آوايي بود كه در روزهاي گرم تابستان بسيار شنيده ميشد !و با خودش نويد حضور پسر بچه يخدان به شونه اي رو ميداد كه يخدانش پر از بستني يخي هاي رنگارنگ و شيرين بود!...بله اون ايام پسربچه هايي از خانواده هاي ضعيف بودن كه تابستونها به صورت دورگردي بستني يخي هايي به سبك اون زمان ميفروختن! چوب بستنيش اغلب از تخته پاره هاي جعبه ميوه بود و خيلي درشت و ضمخت !خود بستني هم كه بستني نبود! يه مقدار رنگ غذايي(شايدم صنعتي) اون موقع ها ميگفتن دختر خواب!!!! ميريختن توي آب با كمي شكر قاطي ميكردن و همراه اون چوبه توي يه ليوان و ميگذاشتن توي فريزر تا يخ بزنه! به قول امروزي ها آخر بهداشت بود !!!خيلي هم براي دهن ما بچه ها بزرگ بود! لامصب مگه به اين سادگي ها آب ميشد! اون وقتا مثل حالا اينقدر بستني هاي رنگ به رنگ صنعتي وجود نداشت فقط يادمه شركت پاك كيم و بستني قيفي صنعتي داشت اونم معمولاً توي طاق بستان ميفروختن! و كمي هم نسبت به خرجي بچه ها گرون بود !بستني اغلب توي مغازه هاي بستني فروشي(كافه بستني) فروخته ميشد كه از دسترس بچه ها دور بود البته بستني فروشهاي دوره گرد هم بودن! كه توي فلاسكهاي فلزي كه داخلش شيشه اي بود بستني فله اي ميفروختن و كنار ظرف بستني يه ستون از نون بستني هاي مختلف بود كه با قاشق روي نون بستني ها بستني ميگذاشتن! من اغلب موقع خريدن بستني توي ظرف بستني رو نگاه ميكردم از طرز بسني برداشتنشون خوشم ميومد احساس ميكردم داخل ظرف چقدر سرده !عين زمستونهاي قديم كه كلي برف از آسمون پايين ميومد!يادمه سه جور نون بستني داشتن يكيش گرد و دوتيكه بود! و ارزونتر از همه و دو جور قيفي!درب اون ظرف هم میشد دخل اون بستنی فروش! هرکی از اون ظرفا دیده باشه میدونه چی میگم چون یه جای خالی توی دربشون بود......و آواي بستنی فروشها اغلب اين بود:كريه بهاره بستني!!" .....البته اين اوخر (نزديكاي انقلاب) بستني يخي هاي واقعي هم ميفروختن! ....خلاصه اين صدا هنوزم توي گوشمه! آلسكاي اسكيمو آلسكاي!..کریه بهاره بستنی ..نوبر بهاره بستنی! حالا چرا بهار ! اینو نمیدونم! شاید چون اواسط بهار این ماجرا شروع میشد اینجوری میگفتن! خدا بهتر داند!

داشتم اولش راجع به آلسکا میگفتم رفتم توی کار بستنی!!

آره داشتم میگفتم وقتي ميايستادند تا آلسكا(اسم بستني يخي) بفروشن نگاه ميكرديم توي يخدان يونوليتيشون كه با بندهاي پلاستيكي بسته شده بود!پر از آلسكاهاي رنگ به رنگ بود !من اغلب يا قرمزشو ميخريدم يا نارنجي!!

اون بچه ها اغلب دستهاي كبره زده (ما میگفتیم گَمره!)داشتن و ناخن هاي بلند و سياه !نميدونم چطور حاضر ميشديم از دستشون اون تيكه يخ رو بگيريم و بخوريم !تازه آخرش كلي اون چوب كثيفش رو ميك ميزديم!

اين خاطره به اين علت يادم افتاد چون ديروز يكي از همكارا اومد پيشم گفت فريزر كهنه نداري؟ گفتم برا چي؟گفت براي يه خانواده ضعيف ميخوام! گفتم به حق چيزاي نشنيده! من با كلي سابقه لوتي گري فريزر خونم خاليه! خانواده بد بخت بيچاره فريزر ميخواد چيكار! گفت برا مرغ و گوشت نيست! ميخواد برا ايام گرم سال بستني يخي درست كنه و بفروشه!...با اين حرفش ياد قديما افتام ديدم انگاري داره تاريخ تكرار ميشه!...البته ایده اقتصادي جالبي بود با اين قيمتهاي افسار گسيخته جديد شايد فروش مجدد السكا بازم توجيه اقتصادي داشته باشه!!!


آلسکای اسکیمو آلسکای!!!!!(آخه یعنی چه !!!

)

ویرایش توسط آناهیتا الهه آبها : 04-29-2013 در ساعت 07:29 PM
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید